«درست است که سارازات کل رپرتوار استاندارد، باخ، بتهوون و غیره را می نواخت اما من هیچ گاه نمی توانم اجراهای بدیع او از آثار مدرن را فراموش کنم، مخصوصا اجرای ساخته کوتاهی از راف (Raff) به نام La Fèe d’Amour. او نخستین کسی بود که ویولون کنسرتوهای سن سان، لالو و ماکس بروخ را اجرا کرد. تمام آنها برای سارازات نوشته شده بودند. نمی دانم اگر سارازت نبود تا آنها را اجرا کند این آهنگسازان هیچ گاه این آثار را می ساختند یا نه! قطعا سارازات در موسیقی اسپانیایی خود رقیبی نداشت. یک مکتب کامل ویولون نوازی با او زاده شد و از دنیا رفت!»
«یکی از سرگرمی های او جمع کردن عصا بود. او صد ها عصا از هر نوعی و طرحی جمع آوری کرده بود و هر کدام از پادشاهان اروپا نیز عصایی به کلکسیون او افزوده بودند.»
می دانم که ملکه کریستینای اسپانیا بیش از بیست عصا به او هدیه داده بود! او یکبار چند تا از عصاهایش را به من داد که نشانه توجه او به من بود. من اغلب در کوارتت ها با او نواخته ام زیرا سارازات این کار را دوست داشت. این لحظه های از با ارزش ترین خاطره های من هستند.
نوازندگان استرادیواری و گوارنری
«ویولون من استرادیواریوس است که زمانی به پیر بیو (Pierre Baillot) معروف متعلق بوده است. فکر می کنم خوب باشد که گاهی وقت ها ویولون ها هم استراحت کنند! بنا براین در سه ماهی که کنسرت اجرا نمی کنم، استرادیواریوسم را به کارگاه ساز سازی می فرستم و یک ماه پیش از اجراهای عمومی آن را پس می گیرم. در این بین هم از یک ویولون کارسا (Caressa) استفاده می کنم. کارسا بهترین ویولون ساز در پاریس است که یک ویولون کاملا شبیه ویولون استرادم برایم ساخت.
این ویولون کارسا آن قدر خوب است که گاهی که شرایط ایجاب کرده است، با آن به اجرای عمومی پرداخته ام البته نا گفته نماند که این ساز کیفیت تن ویولون اصلی را ندارد. من از این ویولون جایگزین در تمرین ها استفاده می کنم و تا جایی که به دست گرفتن ساز مربوط می شود وقتی که ویولون اصلی را در دست می گیرم، اصلا متوجه تفاوت آنها نمی شوم.
من این قضیه را قبول ندارم که همه نوازنده ها با استراد بهتر می نوازند و از توانایی ساز به بهترین نحو استفاده می کنند. به نظر من بعضی ها ذاتا نوازند های خوب گوارنری و بعضی ها ذاتا نوازنده های خوب استرادیواری هستند و اینکه بعضی از هنرمندان با ساز اول و بعضی با ساز دوم اوج توانایی خود را آشکار می کنند. من همچنین بر این باورم که هر کس که می تواند با هر دو ساز به یک اندازه خوب بنوازد، نمی تواند هیچ کدام از آنها را عالی بنوازد!
اکنون دلیل این طرز فکرم را برایتان توضیح می دهم. چند سال پیش، خیلی ناگهانی از من دعوت شد تا در اوستند در بلژیک اجرایی داشته باشم. در واقع این دعوت برای کنسرتی بود که من نادیده اش گرفته بودم و وقتی که دوباره به آن دعوت شدم در بریتانی به بازی گلف مشغول بودم. من هم فورا به پاریس رفتم تا ویولونم را از کارسا پس بگیرم اما گاو صندوقی که کارسا ویولون را در آن گذاشته بود و تنها خودش نیز رمزش را داشت قفل شده بود!
خود کارسا هم در میلان بود، من هم به او تلگرافی زدم ولی کارسا جواب داد که نمی تواند تا پیش از تاریخ کنسرت خودش را به پاریس برساند. سپس به ایزایی در نامور تلگراف زدم و پرسیدم که آیا می تواند ویولونی برای کنسرت به من قرض بدهد یا نه، جواب او مثبت بود. پس من سریعا خودم را به منزلش رساندم. ایزایی اصرار داشت که من هم ویولون گوارنری و هم «هرکول» استرادش را ببرم تا بتوانم از بین آنها انتخاب کنم (ویولون استراد ایزایی بعدا در روسیه دزدیده شد.)
با سلام و خدا قوت به شما دوست تلاشگر. مطالب این سایت در این بهرانه فقر موسیقی برای هنرمندانه مستعد بسیار هم ارزنده و کار گوشا هستند. پیشنهاد آدرس این سایت رو در برای استفاده علاقه مندان در فیس بوک هم بزارید خوب است. به احتمال فراوان مراجعه کنندگان زیادی خواهد داشت. با تشکر و آرزوی سلامتی و عاقبت بخیری برای شما.