وی در بغداد مورد توجه بود، زیرا هم صاحب جمال بود و هم واجد کمال. هم شاعره بود، هم موسیقی دان. اسحق او را بیهمتا دانسته است. پس از مرگ امین، مأمون عرب را به یکصد هزار دینار خرید و چون مورد توجه خاص خلیفه بود وی را «مأمونیه» لقب دادند.
گاهی کنیزگان به ارباب یا کسانی که آنها را آزاد کرده، کمال صمیمیت و وفاداری را بخرج میدادند، مانند وفاداری «دنانیر» نسبت به خاندان برمک.
«دنانیر» تربیت شده در زیر دست ابراهیم و اسحق و سایر استادان موسیقی دیگر چون ابن جامع و فلیح بود و به قدری در موسیقی تبحر پیدا کرد که آوازش با ابراهیم تفاوتی نداشت.
این کنیزک در دستگاه یحیی برمک و هارون الرشید مورد کمال و علاقه و محبت بود و هارون از ترس حسادت زبیده جرأت نداشت که او را در منزل خود ببیند، از این رو منزل یحیی میرفت تا خواندن او را بشنود و گردنبندی نیز که سی هزار دینار ارزش داشت، بدو بخشیده بود (۱۱).
پس از مرگ یحیی و برچیده شدن دستگاه برمکیان، هارون از دنانیر درخواست خواندن کرد، او ابا کرد و گفت، شرط کرده است که پس از برچیده شدن این خاندان دیگر نخواند و گردن بند خلیفه را نیز مسترد کرد.
هارون بر او خشم گرفت و به غلام خود مسرور که عنوان «صاحب عذاب» داشت دستور داد که کنیزک را بقدری شکنجه بدهد که بخواند.
دنانیر بالاجبار عود برگرفت و این اشعار حزین را خواند:
یا دار سلمی بنارخ السند
بین الثنایا و سقط اللبد
لدارایت الدیار قد درست
ایقنت ان النعیم لم یعد
هارون سخت متأثر شد و او را بخشید و نوشتهاند که مدت مدیدی پس از مرگ یحیی نماند و بزودی مرد و تقاضای هیچ یک از خواهان خود را اجابت ننمود.
پی نوشت
۱۱-اغانی.
هنر و مردم
۱ نظر