این نیاز به با گذشت، چند سال بیش از پیش احساس شد، مخصوصا در نتیجه ارتباط اشتوکهاوزن با موسیقی و مذهب شرقی. اشتوکهاوزن پس از معروف شدن، تور کنسرت هایی را در سراسر دنیا برگزار کرد. برخوردهایی که اشتوکهاوزن در طی این تورها با فرهنگ هندی و ژاپنی داشت، تمایلات مذهبی که از دوران کودکی تا کنون درون او خفته بودند را بیدار ساخت.
بدین ترتیب او دوباره به هدف مهم خود در موسیقی که عبارت بود از دست یافتن به وحدت و «یگانگی» فرم و متریال پرداخت و این بار به دست یابی به این هدف امیدوار بود.
پیشتر در استودیو و با استفاده از ابزار ساختاری، چنین هدفی محقق شده بود اما اکنون آنچه برای او مهم است تفکر، بداهه و گرایشی به فرصت دادن به «صداهای» موجود در دنیا برای حضور در موسیقی اوست.
یکی از نخستین نتیجه های این رویکرد، تله موزیک (Telemusic) است که اشتوکهاوزن در آن از سازهای الکترونیکی استفاده می کند تا نوعی موسیقی جهانی بیافریند. در بین صداهای الکتریکی این اثر، اشاره های کوتاهی به سرود خواندن راهب های ژاپنی، آوازهای فولکلور و سرودهای مسیحی را می شنویم. پس از این اثر، “Hymnen” منتشر شد که سرودهای عنوان آن، سرودهای ملی کشورهای مختلف هستند که به صورت الکتریکی در آمده اند. “Stimmung”، سهم اشتوکهاوزن در فرهنگ قدرت گل (flower-power culture) است.
تمایل به بداهه سازی در سال ۱۹۶۸ و با “Aus den Sieban Tagen” به اوج خود رسید. آثار یاد شده، نمونه هایی هستند از آنچه که اشتوکهاوزن «موسیقی شهودی» (“intuitive music”) می نامد که در واقع نوعی بداهه نوازی گروهی همراه با متن است.
در سال ۱۹۷۰ پیشرفت دیگری بدست آمد که شاید از همه شگفت انگیز تر باشد. این پیشرفت کشف دوباره ملودی بود که این بار به صورت نوعی فرمول جلوه کرده بود. در واقع، اجزای آن دیگر نت های ساده نبودند بلکه انواع رفتارهای موسیقیایی بودند که پیرامون یک نت خ می دهد.
این فرمول، سپس، در یک بازه زمانی وسیع گسترده می شود و باز اطراف آن را فرمول هایی مشابه در فرم های کوچکتر احاطه می نمایند. اکنون اشتوکهاوزن دیگر آن آهنگساز ضعیف، لاغر و بی پول دهه پنجاه نیست. او اکنون معروف شده است و شهرتش حتی به حلقه های موسیقی راک نیز رخنه کرده است (به طوریکه عکسش بر روی جلد “Sergeant Pepper” به چشم می خورد!) موهایش مانند موزیسین های راک بلند شده بود (اما تمایلات آنها برای استفاده از مواد مخدر در او شکل نگرفته بود. در واقع او شدیدا مخالف این قضیه بود!) و مدیریت امور خانه را بهتر از همیشه انجام می داد.
در دهه ۷۰، اشتوکهاوزن چهار فرزند خود را از ازدواج دومش – با مری بوئرمایتسر (Mary Bauermeister) نقاش – و فرزندانش از ازدواج اولش را در خانه ای که خود طراحی کرده بود، در کرتون (Kurten) دور هم جمع کرد. کاتنیکا پویر (Kathinka Paeveer)، فلوتیست و سوزان استیونز (Suzane Stephens)، نوازنده کلارینت، نیز با آنها زندگی می کردند. این دو نوازنده و فرزندان اشتوکهاوزن یعنی مارکوس، مایلا و سیمون به نمایندگان بی عیب و نقص موسیقی اشتوکهاوزن تبدیل شدند و نقش های مهمی را در اپرای دوره ای او ایفا کردند.
۱ نظر