۶- عوامل تاثیرگذار در عدم موفقیت اشخاص و تهدیدات نوازندگی چیست؟
هنرمند در جایگاه یک انسان و در طی دوران زندگی هنری خود، همواره با عوامل تاثیرگذار مستقیم و غیر مستقیمی روبروست که این عوامل می توانند به شکل تهدیداتی در برابر مسیر مستمر زندگی هنری و موفقیت او جلوه گر گردند.
از آنجا که سرچشمه، ماهیت، وضوح و روشنایی و نیز زمان وقوع هر یک از این تهدیدات در فرد می تواند با دیگری متفاوت بوده و این عوامل گاه به شکل منفرد و گاه به شکل گروهی و دسته جمعی در اشخاص بروز می نماید و می تواند باعث جلوگیری در استمرار زندگی هنری اشخاص گردد، شناسایی و درک بهتر و نیز داشتن راه حل های مناسب در برابر این عوامل توسط نوازندگان می تواند به عنوان راهکاری مناسب در مقابله با این تهدیدات به شمار آید.
یک نکته مهم در این رابطه آن است که گاه نوازنده، خود متوجه وجود یا بروز این عوامل نیست و یا از آنجا که بعضی از این عوامل چه در واقعیت و چه در ظاهر دارای نکات مثبتی هستند که فرد از آن استقبال می نماید، در عمل اراده و شناختی برای برخورد با واقعیات منفی این عوامل وجود نداشته و از آن به ناخود آگاه غافل می ماند.
من در طی این نوشته و قسمت بعدی آن سعی دارم تا حد امکان مسائل را از جهات مختلف مورد بررسی قرار دهم و برای بررسی این موضوع بهتر است تا موضوع را از نخستین گام ها بررسی نماییم.
بسیار شاهد بوده ایم که شخصی از روی عشق و علاقه به موسیقی و نوای یک ساز به دنبال یادگیری آن می رود.
معمولا بجز مواردی مانند اینکه که شخص در داخل یک سیستم آموزشی یا در برابر اصرار، خواست و یا تشویق بستگان و دوستان در کنار دیگر امور خود موظف به فراگیری موسیقی نیست، شروع یادگیری از روی علاقه شخصی روی می دهد که آغازی بدین شکل می تواند به عنوان موتور محرکی بسیار قوی نیز عمل نماید.
اما در همین گام نخست عدم شناخت کافی عواملی چون مناسب بودن شرایط فیزیکی بدن برای نواختن ساز انتخابی، عدم شناخت کافی از سبک های مختلف نوازندگی یک ساز و یا شروع کار با مدرسی غیر متخصص و آموزش دیدن غلط و… باعث ورود شخص به بیراهه ای می گردد که گاه بازگشت از این مسیر به قیمت کنار گذاشتن نوازندگی می گردد.
به طبع هرچه سرمایه گذاری زمانی و بدست آوردن شناخت بیشتر توسط فرد علاقه مند در همین گام نخست شروع این پروژه بیشتر باشد، رویارویی با مشکلات بعدی کمتر خواهد بود و عوارض این مسئله نیز کمتر و این عاملی است که ما انسانها در ابتدای شروع کار کمتر به آن توجه می کنیم و گاه بعد از سالها آمد و رفت و تلاش و پرداخت انواع هزینه های زمانی و معنوی و مادی متوجه آن می گردیم.
موردی دیگر آنست که در اکثر موارد بجز علاقه مندی به صدای سازی که آنرا انتخاب نموده ایم شخصی واسط، به عنوان عامل انگیزشی ما در این راه قرار می گیرد که علاقه به او و نحوه نواختنش و صدای سازش ما را محسور خود می گرداند.
گاه سالها و سالها تلاش می کنیم تا به سطحی از تکنیک و توان در نوازندگی و جایگاهی از نوازندگی و هنر که او بدان دست یافته است، دست یابیم و او و جایگاهش به عنوان یک سمبل و خواست در ذهن ما تجلی می نماید.
باید توجه داشت که در این رابطه آرمان گرایی می تواند بسیار مفید باشد و باعث پیشرفت ما گردد و هدفی را در برابرمان به تصویر کشد. اما غالبا فراموش می کنیم که چه عواملی باعث گشته تا این نقطه آرمانی فراهم گردد و این هدف متعالی با بهره گیری از چه پتانسیل هایی بدست آمده است.
غالبا از این موضوع غافلیم که وجود چه نوع اتمسفر، فرهنگ، برهه زمانی، سیستم آموزشی، استعداد فردی و توانایی های بدنی و مغزی ، پشتکار، نیز پتانسیل های مادی و معنوی و حمایتهای فردی، گروهی و دولتی و نیز سیاسی و… باعث بوجود آمدن چنین سرمایه ایی در هنرمند مزبور گردیده و او را بدین جایگاه رسانده و براستی کدامیک از این عوامل آیا در ما نیز محیا است؟ و جز آنکه نوازنده و شخص آرمانی او هر دو انسانند و یک ساز را برای مثال در یک سبک می نوازند و به آن علاقه مندند، وجه اشتراک دیگری نیز در آنها وجود دارد؟
حال اگر تلاش برای رسیدن به این نقطه آرمانی بدون در نظر گرفتن هیچیک از عوامل فوق صورت گیرد و نوازنده دائما به دنبال قیاس به نفس خود با فرد آرمانی اش باشد، این عامل پس از سپری شدن زمانی طولانی می تواند به عنوان تهدیدی مایوس کننده و هدفی دست نیافتنی خود را نشان دهد و به عاملی برای خود خوری شخص تبدیل گردد و نوازنده بدون آنکه خود متوجه موضوع باشد از تاثیرات منفی آن آسیب پذیرد و حس عدم دستیابی به آرزوها، می تواند چون موریانه ای تار و پود انگیزه های فردی او را تخریب نماید.
باید توجه داشت ایده آلیستی و آرمان گرایی کورکور گرایانه باعث می گردد تا عامل شناخت نقش مثبت خود را به نقشی تهدیدکننده بدل نماید، زیرا ما را از درک واقعیات می رهاند وباعث اتلاف انرژی درونی ما می گردد.
اما در صورتی که نوازنده به موارد فوق توجه نموده و بتواند این مسائل را در ذهن خود تحلیل نماید، سطح توانایی هنرمند محبوب خود را به عنوان خواستگاهی از سطح توانایی در نوازندگی در ذهن خود به تصویر کشد و بتواند به واسطه هنرمند محبوب خود، چشم اندازی از سطح مطلوب ایده آل های نوازندگی بدست آورد و نیز از نوازندگی به دنبال کپی برداری و یا باز تولید از یک سطح توانایی و نیز اندیشه متعالی، اما تجربه شده نبوده و به دنبال ایجاد خودی شخصی باشد، آنگاه می توان گفت که او به شناختی مثبت و غیر مخرب دست یافته که در او ایجاد انگیزش برای ادامه کار را در طی سالیان متمادی فراهم می نماید.
بنابراین شناخت پارامترهای مثبت یک موضوع و نیز تهدیدات پنهانی و یا آشکارای آن می تواند تاثیر بسزایی در ادامه زندگی هنری ما داشته باشد. در قسمت بعدی بیشتر به این موضوع پرداخته خواهد شد.
۱ نظر