من در آن زمان در رادیو با دو ارکستر همکاری کردم یکی ارکستر امیریی و اسکوئی و دیگری همایون خرم بود و با خوانندگانی چون ملوک ضرابی و دردشتی و دیگران نوازندگی میکردم. در آن دروان هارمونی را نزد آقایان حسین دهلوی و حسین ناصحی میآموختم و درعین حال در خیابان نادری و چهار راه حسن آباد کلاس موسیقی داشتم و درس میدادم و رشتهء معماری را هم در دانشگاه تهران ادامه میدادم.
آن روزها من جوان بودم، باتفاق بهمن هیربد تصمیم به انتشار یک مجلهء موسیقی بنام “موزیک ایران” گرفتیم؛ قرار شد او صاحب امتیاز و من سردبیر مجله باشم.
ما برای انتشار این مجله با دست خالی شب و روز مدام کار و فعالیت میکردیم و علاوه بر تماس با بزرگان و صاحب نظران موسیقی برای تهیه مقاله، مطلب یا مصاحبه، سایر کارها، از قبیل زیر بغل گرفتن مجله برای توزیع تا نظارت بر چاپ و گرفتاریهای بیشمار دیگری برعهدهء ما بود. سرانجام بدون کمترین امکان مالی نخستین شماره “موزیک ایران” را در خرداد ۱۳۳۱ منتشر نمودیم، فکر میکنم در آن تاریخ شما هنوز متولد نشده بودید؟
خاطرهایی از آن بزرگان موسیقی و ملاقاتها دارید؟
اول باید بگویم که در آن دوران، آن دیدارها و مباحث و مطالبی که از بزرگان موسیقی میآموختم برای من حکم تحصیل در یک دانشگاه بود. آنها اکثرا مرا “پسرم” خطاب میکردند. از مرتضیخان محجوبی، مرتضیخان نیداود، روحالله خالقی، ابوالحسن خان صبا و… گرفته تا جوان ترین هنرمندان مثلا انوشیروان روحانی که فکر میکنم ۱۵ سال بیشتر نداشت، از همگی خاطرات جالبی دارم. حالا یکی دو خاطره برایتان میگویم.
مجلهء ما در چهار راه حسن آباد بود، ما دو اطاق داشتیم در بالای بانک ملی؛ در نزدیکی پله ای که افراد را به دفتر ما هدایت میکرد، چند قدمی دورتر پلهایی دیگر بود که به یک دفتر اسناد میرسیده؛ در آن زمان استاد صبا برای ما سلسله مقالاتی دربارهء سنتور مینوشت. چون مقالهء ایشان نرسیده بود به عرضشان رساندیم که اگر فرصت ندارید مانعی ندارد و ما به شمارهء بعد موکول میکنیم. ایشان چیزی نفرمودند.
سه روز بعد، بعد از ظهر ایشان بی خبر وارد دفتر مجله شدند. با رنگ پریده و ناراحتی زیاد ما سه نفری یعنی آقای هیربد و من و خانم منشی دور ایشان جمع شدیم، بعد یک لیوان آب آوردیم، همینطور که روی مبل نشسته بودند با ناراحتی سرشان را تکان میدادند… پس از چند دقیقه فرمودند این چه محیطی است، چه مملکتی است، چرا اینقدر به ما اهانت و بی ادبی میکنند، سؤال کردیم کی و کجا!؟ پس از سرتکان دادن و مکثی توضیح دادند که من اشتباهی از پلهء مجاور بالا رفتم و در دفتر اسناد پرسیدم مجلهء موزیک اینجاست؟
شخصی که پشت میز نشسته بود با لحن نامناسبی گفت اینجا که مزغون خونه نیست، اینجا که مطرب خونه نیست و…! و… بعد استاد کمی راحت شدند و صحبت ادامه پیدا کرد و درد دل ایشان در این مورد باز شد و ناراحتیهایشان را ابراز کردند.
۱ نظر