ونجلیس در اغلب کارهای خود مسئولیت ساخت قطعه، تنظیم و اجرا را خود بعهده می گیرد، او از روشی که بنام روش سیال از آن یاد می کند به ترکیب صداهای سازهای الکترونیک و
اکوستیک می پردازد.
ترکیب و میکس استادانه این صداها بیانگر آن است که ونجلیس در هر دو عرصه هنری و فنی (مهندسی صدا) دارای مهارت های بسیار می باشد. به قسمتهایی از سه قطعه بسیار زیبا و
بیادماندی از کارهای ونجلیس توجه کنید :
او با دانشمندان زیادی از جمله دانشمندان فضایی NASA جلسات بسیاری برگزار کرد و در در نهایت به آواهایی دست یافت که به طور باور نکردنی با دیدگاههای این دانشمندان همسو بود
و نتیجه کار بسیار درخشان شد، بله او توانست به موسیقی اعماق اقیانوس ها و فضا دست پیدا کند.
همکاری او با فیلمسازانی چون فردریک روسیف (Frederic Rossif) در فیلم مستند L’apocalypse des Animaux، کوریوشی کوراهارا (Koreyoshi Kurahara) در فیلم
Antarctica، کوستا گاوراس (Costa-Gavras) در فیلم Missing ، رومن پولانسکی (Roman Polanski) در فیلم سینمایی Bitter Moon و فیلم نیمه مستند Cavafy
ساخته یانیس اسماراگدیس (Yannis Smaragdis) و همچنین با ژاک کوستو (Jacques Cousteau) اقیانوس شناس در فیلم We Cannot Permit و فیلم Cosmos کارل
ساگان (Carl Sagan) ستاره شناس، موجب شد تا او بتواند جنبه های مختلف کار خود را توسعه دهد.
اما آنچه ونجلیس را به یک ستاره بین المللی تبدیل کرد، دستاوردهای او در زمینه موسیقی متن فیلمهای سینمایی ارابه های آتش (Chariots of Fire) ساخته هیو هادسن (Hugh
Hudson) و دو فیلم رایدلی اسکات (Ridley Scott) بنامهای
Blade Runner و فتح بهشت (۱۴۹۲ – Conquest of Paradise) بودند.
ارابه های آتش برنده جایزه اسکار بهترین موسیقی متن اوریژینال ۱۹۸۲و فتح بهشت برنده صفحه طلایی و پلاتینی در ۱۷ کشور اروپایی شدند. Blade Runner از نظر بسیاری از
دست اندرکاران یکی از بهترین فیلمهای قرن و موسیقی آن هم به همان اندازه بی نظیر و جادویی است.
توانایی او در بیرون کشیدن احساسات عمیق و گاهی درد آور انسانی از ابزاری چون سینتی سایزر، حس و حال غریبی در این فیلمها به وجود آورده است و بار دیگر استادی ونجلیس را
در ترکیب معجزه آسای آواهای الکترونیک و لرزه های روح بشر به اثبات میرساند. این قابلیت بی نظیر، بیش از هر توانایی دیگری موجب حضور درخشان و مدام او در اوج بوده است.
۱ نظر