در این مرحله، قطعات «بغض» و «تا مهتاب» از مجموعهی جوی نقرهای مهتاب باز هم بدون اعلام مشخصات و بدون اشاره به این که نقدی در مورد این قطعات دقایقی پیش در کارگاه خوانده شده است، پخش و از حاضران خواسته شد که برای آنچه میشنوند توصیف یا شرح بنویسند. نتیجه این بود که بدون استثنا (حتا آنها که آموزش موسیقی کلاسیک اروپایی دیده بودند) –نسبت به نمونهی مادریگالهای ایتالیایی- حضار نکات بیشتری برای گفتن داشتند (اغلب این نکات دربارهی تشخیص محتوای مدال و پردهگردی قطعه بود). تا آنجا که حتا یکی از اعضای کارگاه (عباس خدایاری) توصیفی از این اثر به دست داد، مبتنی بر مقایسهای که او با گونههای قدیمیتر (به زعم وی اصیلتر) سهتارنوازی در ذهن صورت داده بود.
این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که بعضی از شنوندگان در کارگاه به درستی نام و مشخصات این اثر را حدس زده بودند که البته به گفتهی مدرس (آروین صداقتکیش) تاثیری در اهداف طرح این نمونه نداشت.
«تفسیر» و «تاویل» فنهای بعدی بودند که از جهت دامنهی دور شدن از عینیت فیزیکی قطعه، سرشتی متفاوت از چهار فن پیشین داشتند:
«[تفسیر] (Interpretation) دارای دو معنی است که یکی [گاه] در اجرای موسیقی رخ میدهد و به معنای مجموعهای از تصمیمها برای آفریدن یک مصداق از شیای است که اثر موسیقایی نامیده میشود [نقش بسته بر پارتیتور یک اثر] و دیگری فرآیندی تقریبا مشابه که نوشته شده یا به گفتار در میآید. تفسیر نقدگرانهی اثر موسیقایی به معنای «شرحی آسان کنندهی دشواری متن» [چنان که مثلا تفسیر یک کتاب هست] نیست، بلکه بیشتر به معنای یافتن راههای متعدد «بودن» آن است.» البته گونهی دیگری از تفسیر نیز در موسیقی وجود دارد که میتوان همان «حکم شرح بر متن» را برای آن صادر کرد؛ نوشتن به زبان معمولی برای همراه کردن خواننده مانند برخی مثالها در «تجزیه و تحلیل موسیقی برای جوانان» نوشتهی «لئونارد برنشتاین».
تفسیر نقدگرانه یا تفسیر در نوشتار میتواند بازگوی فرآیندی باشد که اجرا کننده از سر گذارنده، تشریح همین فرآیند توسط منتقدی یا کاملا آفریدهی ذهن یک نقدگر-موسیقیشناس باشد. به عنوان مثال تفسیر موسیقایی بخشهایی از «مصائب اجرای دوباره» نوشتاری در تفسیر اجرای «نی نوا» اثر «حسین علیزاده»، نوشتهی «آروین صداقت کیش» منتشر شده در ماهنامهی تخصصی فرهنگ و آهنگ شماره ۲۳ و ۲۴ خوانده و نشان داده شد که چگونه نویسنده به نکاتی فنی در ساختار این قطعهی موسیقی اشاره کرده است که به نظر وی در اجرای آن تاثیرگذارند و پرداخت هنرمندانهی آنها اجرایی دگرگونه را رقم میزند.
اما «تاویل [موسیقی]» را با وجود نزدیکی معنایش به تفسیر چنین تعریف میکنند: «the rendering of a musical composition, according to one’s conception of the author’s idea» «تعبیر یک اثر موسیقایی، بر طبق پنداشت یک فرد [نقدگر] از مقصود آهنگساز.» نکاتی که در این تعریف اهمیت دارند به گفتهی مدرس، نخست مفهوم «بازگشت به مقصود اولیه»ی آهنگساز که کاربرد اصطلاح «تاویل» را ممکن و مجاز میسازد و سپس تاکید بر این که؛ تاویل برآمد «درک» یک سوم شخص است از آنچه «میپندارد» «اراده، نیت یا قصد» آهنگساز بوده است.
درست همین عدم قطعیتی که در تعریفِ تاویل، برای کشف مقصود اولیهی آهنگساز، یا به بیان دیگر تبدیل شدن قطعی نقدگر به پیامبر بیاختیار آهنگساز، وجود دارد موجب آزادی نسبی تاویل و امکان رخ دادن تاویل«ها» میشود.
بحث بر سر این موضوع تفاوتهای این دو اصطلاح را در پرتو منشا اصلی این واژهها در زبان فارسی امروزین (دو کنش فکری مرتبط با متن قرآن) روشنتر ساخت و نشان داد که در نقد موسیقی ممکن است تاویل را حالتی خاص از تفسیر که عامل «مقصود آهنگساز» نیز در آن دخالت میکند، به حساب آورد.
همچنین در ادامهی گفت و گو بر سر تاویل، بحثی چالش برانگیز در مورد امکان دست یافتن به خواستهی اصلی آهنگساز-آفریننده، یا حتا وجود موضوعی تحت عنوان «مقصود اصلی» موسیقی در گرفت. برخی در کارگاه معتقد بودند که نامگذاری قطعهی اثر یا هر اطلاعات اضافی (تاریخچهی خلق، گفتههای خود آهنگساز و …) میتواند تاثیری محدود کننده بر کنش تفسیری نقدگر بگذارد و این یعنی از نظر آنها با استفاده از چنین اطلاعاتی نزدیک شدن به مقصود آهنگساز غیر ممکن نیست. افزون بر این پیشنهاد میشد که آشنایی با روانشناسی آهنگساز و اطلاعات سبکشناختی میتواند قطعیتی برای رسیدن به مقصود آهنگساز در اختیار قرار دهد. بالاخره پس از بحثی نسبتا طولانی روشن شد که:
– نکات مورد اشاره در هر حال میتواند در بعضی گونههای موسیقی نقش محدود کنندهی آزادی تفسیر/تاویل را بیابد اما الزامی قطعی برای نقدگر ایجاد نمیکند.
– معمولا ترکیبی از راههای پیشنهاد شده در فعالیتهای تاویلی به کار گرفته میشوند تا پایههای یک تاویل را با شواهدی عینی محکم گردانند.
– استفاده از راههای یاد شده دشواری فلسفی این که آیا رابطهای میان آنها و «مقصود اصلی» آهنگساز میتواند وجود داشته باشد یا نه، را حل نخواهد کرد.
۱ نظر