غروب یکی از روزهای تابستان سال ۱۹۷۸ در کوچه های تنگ و تاریک یکی از روستاهای فرانسه، با کلاهی شبیه به کلاه هایی که کانت بیسی (Count Basie) از آنها استفاده می کرد، از
یک سیتروئن بسیار قدیمی پیاده شد و گفت : “سلام دوستان …”
این شخص کسی نبود جز میشل پتروسیانی (Michel Petrucciani) و در آن زمان تنها کلمات و جمله انگلیسی که بلد بود، همین بود، “سلام دوستان”. در شهر مونتلیمار (Montelimar) زندگی می کرد، و
نویسنده موضوعات مورد بحث در جلسات ماهیانه نوازندگان جز شهر بود.
البته او پیانو می نواخت و دیگر نوازندگان راجع به او به عنوان نوازنده پیانوی ۱۵ ساله ای در ایالتی دورافتاده صحبت می کردند که درست مانند یک نوازنده جاز کهنه کار آفریقایی- آمریکایی موسیقی می
نوازد.
در بیست و هشتم دسامبر سال ۱۹۶۲ بدنیا آمد و از آنجائی که زندگی طولانی ای نداشت شروع کارش در سن کم نکته مثبتی به شمار می رود. او علاوه بر مشکلاتی و نارسایی های جسمی که از بدو تولد به همراه داشت، به طور ارثی از بیماری پوکی استخوان نیز رنج می برد.
در ۱۵ سالگی با یکی از نوازندگان درامز بلند آوازه یعنی کنی کلارک (Kenny Clarke) که معتقد بود او پتروسیانی را کشف کرده است، آشنا شد و شروع بکار کرد. پس از او بزرگانی چون جو پس (Joa
Pass)، کلارک تری (Clark Terry) و … او را شناختند و به این ترتیب نام او کم کم بر سر زبانها افتاد.
برای استفاده از پدالهای پیانو مجبور بود تا از مکانیسمی که به ساز افزوده می شد استفاده کند.
غالب اوقات زمانی که جوان تر بود، بقیه باید او را حمل می کردند؛ البته همواره شخص داوطلبی برا این کار وجود داشت.
در بیشتر اوقات احساس شرمساری آمیخته با تفکر داشت، ابروهایش را پشت عینک بزرگش بالا می انداخت و درست مانند این بود که می خواهد سئوال کند : “می بینید چه بر سر من آمده است؟”
اغلب افراد خانواده یا گروهی از اطرافیان مسئولیت حمل او را بعهده می گرفتند. اما هنگامی که او با یکی از بهترین دوستانش، درامری فرانسوی به نام آلدو رومانو (Aldo Romano) و نوازندگان
آمریکایی بزرگی مانند Jim Hall, Lee Konitz و Charles Lloyd شروع به نواختن کرد، هر یک از این افراد به نوبت وظیفه حمل او را – که برای همه آنها افتخار بود – به عهده گرفتند.
چارلز لوید (Charles Lloyd) نوازنده ساکسیفون درسال ۱۹۶۷ در استونی و اتحاد جماهیر شوروی با گروهی متشکل از کیت جرت (Keith Jarret) و جک جانت (Jack De Johnette) به
اجرای موسیقی جز پرداخت، اجراهای فوق واقعه مهمی به حساب می آمد و تیتر صفحه اول نیویورک تایمز شد.
لوید پس از این واقعه موسیقی حرفه ای را کنار گذاشت تا اینکه سالها بعد در اواسط دهه هفتاد لوید با پتروسیانی آشنا شد و این آشنایی چنان تاثیری بر او گذارد که همواره می گوید : “میشل پتروسیانی زندگی
مرا تغییر داد، هرگز فکر نمی کردم که دوباره نوازندگی کنم.”
قسمتی از اجرای آزاد قطعه In a Sentimental mood توسط میشل پتروسیانی
اولین تجربه در استودیو
آگوست ۱۹۸۰ هنگامی که ۱۷ سال بیشتر نداشت در استودیویی در جنوب فرانسه اولین ضبط استودیویی خود را انجام داد. هرچند کارهای خود را در این ضبط انجام نمی داد و صرفآ بعنوان نوازنده
قطعات گروه دیگری را اجرا می کرد، اما این تجربه برای او بسیار گرانبها و مفید بود.
زمانی که نوازندگان گروه در میان ضبط قطعات به منظور انتخاب و آماده سازی آهنگ بعدی سکوت کرده بودند، پتروسیانی از آنان سئوال کرد : “آیا کسی Giant Steps را می شناسد؟”
(Giant Steps نام آلبومی از نوازنده مشهور موسیقی جز جان کولترین (John Coltrane) است که در آن علاوه بر موسیقی سریع سبک بی باپ، از Progression های سریع و پیچیده هارمونیک
استفاده شده است که توانایی در نواختن قطعات این آلبوم می تواند تنها کار یک نوازنده حرفه ای جز باشد. اولین قطعه این آلبوم با همین نام ساخته و اجرا شده است.)
در آن لحظه به نظر نمی رسید کسی اشتیاق و یا بهتر است بگوییم جرات اجرای این کار را داشته باشد، اما پتروسیانی گفت “اگر بخواهید من این کار را انجام می دهم!” و دراین هنگام اطمینان و اعتماد به نفس او تبدیل به یک نسخه اجرایی زیبای سولو از این کار کولترین با سرعتی فوق العاده شد.
خوشبختانه ابعاد دست و انگشتان او به گونه ای بوده که بتواند فاصله دهم (مثلآ دو تا می یک اکتاو بالاتر) را اجرا کند، این فاصله حداقل چیزی است که یک نوازنده جز حرفه به آن احتیاج دارد.
واقعآ جای تحسین داره از دو جهت یکی اراده و پشتکار این مرد که اینگونه به مشکلات پشت پا زده و خودش رو در اندازه های بزرگان موسیقی رسونده و یکی دیگه هم به مسئولین کشور فرانسه که محیطی رو برای رشد و درخشش این استعدادها فراهم کرده اند.
سلام راجع به این جمله که “در بیشتر اوقات احساس شرمساری آمیخته با تفکر داشت” باید بگم شرمنده افرادی باید باشند که در دنیا تنها مصرف کننده هستند و هیچ کاری برای هی۱چ کسی انجام نمی دند واقعآ . از حسن انتخاب مطلب تشکر می کنم.
سایت خوبی داری.
عجب بابا خیلی مطلب جالبی بود.واقعا حس عجیبی بمن دست داد . از ساز زدن خودم شرمنده شدم.
من نوازندگی پتروسیانی را در Mezzo دیده ام و باید بگم که اجراهای فوق العادهای در سطح حرفه ای داشت و تونسته بود با اراده آهنین و پشتکارش بر معلولیتش غلبه کنه.
vaghean age nadooni fekr mikone ye siah poost dare ina ro mizane
I do recommend to see a masterpiece of him that called “Take A The Train.”
بازم دوست دارید موزیسینهای ایران برای همدیگر قیافه بگیرید…؟
جدای از میشل در طرف دیگر این کره دارند موزیک و به جایی میرسونند که دیگه حرفی برای گفتن نیست…
زمان خیلی سریع طی میشه!!!
بسیار ممنون از مطلب فوق العاده تون.