امروزه با شاید و احتمال نتیجه گیری کردن برای پژوهشگران این حوزه، به عادتی بدل شده است و صدها سوال در خصوص زندگی و کار هنرمندان گذشته، وجود و عدم برخی گوشه ها در ردیف موسیقی، رمز و رازهای فنی سازندگان سازها در گذشته و ده ها موضوع دیگر، بدون جواب قطعی باقی مانده اند. با ملحوظ نظر قرار دادن این واقعیت تلخ، مقایسه قمر و پیاف (همچون مقایسه تهران و پاریس!)، قیاس مع الفارق است اما صرفاً مقابله (و نه مقایسه) این دو، این نتیجه را می دهد که علارغم نبود اسناد و مدارک کافی در خصوص قمر (هم بدلیل عدم دسترسی به تکنولوزی های مدرن در آن روزگار در ایران و هم بدلایل اجتماعی و فرهنگی مزبور)، ابعاد دراماتیک زندگی قمر، اگر بیش از پیاف نباشد کمتر از آن نیست:
ادیت پیاف محصول یک رابطه گذرا و بزرگ شده محله های پلشت پایین شهر پاریس دهه بیست میلادی، با کشف شدن استعدادش در مسیری می افتد که در اوج عزت و اشتهار، وقتی به هنرمندی جهانی بدل شده، چشم از جهان فرو می بندد و قمرالملوک، تربیت شده خانواده ای اصیل، پس از کشف شدن استعدادش و پس از دوره ای سراسر شوکت و شکوه، در حضیض فقر و تنهایی می میرد. هرچند بی شک ویژگیهای شخصیتی منحصر به فرد قمر، از جمله بخشش های دور از تصور او که همیشه از آنها گفته اند و شنیده ایم، در این امر نقش داشته است؛ اما جامعه و فرهنگ، هنوز متهمان ردیف اول این سرافکندگی اند.
هرچند پیاف را شاید بتوان شناخته شده ترین خواننده زن فرانسوی در قرن بیستم لقب داد اما در همان قرن، کشور فرانسه بیش از ۴۰۰ خواننده زن دیگر نیز داشت که برخی از آنها – از قبیل مادلین گری (Madeleine Grey)، مری دوباس (Marie Dubas) و اما کالو (Emma calve)- حتی قبل از پیاف ظهور کرده بودند.
اما قمر، اولین و تا حال بزرگترین نام، در لیستی حداکثر و در خوشبینانه ترین حالت ۲۰ نفره است و تازه معلوم نیست اگر قمری نبود، در این آسمان، همان بیست ستاره را نیز می توانستیم ببینیم یا نه!
اتفاقاتی که در زندگی پیاف رخ داده است از جمله کور شدن موقتی اش در هفت سالگی، دوره اعتیاد شدیدش به مورفین، عشق دیوانه وارش به یک بوکسور! (که در یک سانحه سقوط هواپیما جان خود را از دست می دهد) و غیره، به هر حال عناصر پیرنگ روایتی بوده اند که باعث شده اند داستان زندگی این خواننده برای مخاطب جالب باشد.
در مورد قمر نیز روضه خوانی تاثیرگذار دخترکی که پدر و مادرش را از دست داده به همراه مادربزرگش در مجالس زنانه، ماجرای مهمانی شبانه ای که در آن قمر (به عنوان یک زن) برای اولین بار از اندرونی خارج شده و با تار مرتضی خان، آواز همایون می خواند و بعدها تمرینهای قمر در منزل نی داوود، افسانه دلدادگی آن دو، خاطرات و شعرهای ایرج میرزا، اولین اجرای یک خواننده زن بـدون حجاب در گراند هتل و اولین ناله مرغ سحر، همراهی جسورانه با تحولات اجتماعی آن روزگار، بخشش هرآنچه که بدست می آورد، شبهایی که برای کمک به خانواده های بی سرپرست سراغ احمد عبادی می رفت، دیدار چندتن از ادبای روزگار از قمر در کهنسالی وی و پخش یکی از کارهای دوره اوج اش و دو دست بر زمین گذاشتن و هق هق گریه سالخورده تنها و خاطرات شنیدنی فراوان دیگری که در معدود منابع ثبت و ضبط شده در مورد قمر موجود است، به حد کافی دستمایه برای پیش بردن داستانی که بر خلاف پایان داستان پیاف، تلخ و گزنده است، بدست می دهند.
اما حال که خود را به خیال ساخته شدن چنین فیلمی سپرده ایم، از ممنوعیت حضور عمومی صدای زن هم که بگذریم، سوال اینجاست که مگر در مورد مردان موسیقی ایران، نامهای مهمی همچون میرزاعبدالله و درویش خان و صبا و وزیری و خالقی و اقبال و ده ها نام دیگر، فیلمی ساخته شده است که نوبت به قمر برسد؟ پیشتر از آن، کدام خیابان پرت و کوچک کدام شهر، به نام اینان شده است؟! پاسخ، در فلزی بزرگ و سنگینی ست که به رویمان کوبیده می شود و اینجاست که این مقابله، صرفاً مرثیه ای برای یک رویا خواهد بود و نه چیز دیگر!
* با احتساب کارهای رادیویی قمر
صد قرن هزار ساله باید
تا یک قمرالملوک زاید
سرگذشت دردناکی ست ، برای هنرمندان این دیار…