به تازگی کتابی با عنوان «نامبرده، حسین سرشار» به کوشش ساناز سید اصفهانی توسط انتشارات اچ انداس مدیا در لندن به چاپ رسیده است که در این کتاب، مجموعه مصاحبه هایی از دوستان و همکاران این هنرمند، شامل: سیامک شایقی، هوشنگ گلمکانی، نصرت الله کریمی، محمد علی کشاورز، شاهین فرهت، شهلا میلانی، امیر اشرف آریان پور، پری زنگنه، پری ثمر، احمد پژمان، رشید وطن دوست، یارتا یاران، تهیه به انتشار رسیده است.
ساناز سیداصفهانی متولد ۱۴ آذر ۱۳۶۰ در تهران، از پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و سپس به مدرسه ی هنر و ادبیات صدا و سیما رفت. او به صلاحدید ِ خانواده اش آموزش ِ ساز ِ تخصیصی اش پیانو را در کنار ِ دروس مدرسه با اساتید برجسته ادامه داد. اولین نوشته ی او شعری به نام «زندگی» نام داشت که پیش از ورود به دانشگاه در روزنامه ی (ابرار) به چاپ رسید.
ساناز سیداصفهانی فارغ التحصیل رشته ی تئاتر با گرایش ادبیات دراماتیک از دانشگاه سوره اولین مجموعه داستانش تحت ِ عنوان ِ «کمپلکس ِ ناز» از انتشارات خجسته غیر مجاز اعلام شد، با این وجود چند داستانِ این مجموعه در ماهنامه ی ادبی گلستانه به چاپ رسید. آشنایی او با دنیای مطبوعات در زمان ِ تحصیل در دانشکده پیش آمد و تا بعد از آن ادامه یافت. ساناز سیداصفهانی با روزنامه ها و مجلات ِ مختلفی از جمله، ماهنامه ی ادبی گلستانه، مجله ی نقش آفرینان، روزنامه ی همشهری، آسیا، اعتماد ملی، اعتماد، شرق، تهران امروز و ماهنامه ی ادبی رودکی در زمینه ی هنر نمایش و موسیقی فعالیت داشته است.
دومین کتاب ِ او، با عنوان ِ «خیال بازی» از انتشارات هیلا « ققنوس» در سال ۱۳۸۸ روانه ی بازار شد و سومین کتاب اش «کیش، مات» از انتشارات افراز در سال ۱۳۹۰ منتشر شد که منتخب یکی از آثار متفاوت سال بود. چهارمین کتاب ِ وی در زمینه ی پژوهش و تحقیق در مورد زندگی حسین سرشار در سال ۱۳۹۲ از انتشارات اچ اند اس مدیا، تحت ِ عنوان ِ نامبرده، حسین سرشار روانه ی بازار بین المللی کتاب شد.
ساناز سیداصفهانی پیش از آن در نمایش ِ دایره ی گچی حمید پورآذری که از بهترین نمایش هاس دهه ی هشتاد ایران بود بازی کرد و در سال ۱۳۹۱ در اولین فیلم ِ بلند سمیرا اسکندرفر با نام روت کانال حضور یافت. از مهم ترین گفت و گو های او میتوان به گفت و گویش با استاد رضا کرم رضایی، مرحوم فهمیه ی راستکار، اصغر بیچاره، مهدی هاشمی، پری صابری، چیستا یثربی، ماهایا پطروسیان و همین طور گزارش گمان شکن در مورد خانه ی پدری صادق هدایت اشاره کرد. از نمایشنامه های او، مونودرام (رکویئم برای شایسته) به کارگردانی وحید نفر در فرهنگسرای نیاوران به اجرا شد. او در حال حاضر مشغول اتمام کتابی پیرامون تئاتر تجربی و نحوه ی شکل گیری آن از پروسه تا اجرا میباشد.
اول از آنجا شروع میکنیم که چه شد شما سراغ حسین سرشار رفتید، کسی که سالهاست از او صحبتی نمی شود و در واقع یک قسمت تاریکی است از موسیقی سمفونیک ایران؟
ممنونم از سوالی که دارید می پرسید، خب اینکه فکر میکنم نسلِ من و نسلِ شما خیلی از اتفاقات ِ بزرگ ِ هنری دور افتاده، اتفاقاتی که در تاریخش داشته است. شاید کسانی که به واسطه ی موقعیت اجتماعی خانوادگی شان یا به واسطه ی اساتیدشان، لینکی به موسیقی دارند، ممکن هست گوشهای تیز و هوشمندی نسبت به اصوات داشته باشند و خب آنچه که در کودکیِ من گذشت که شاید بشود اسمش را سابقه ی من نسبت به موسیقی در دوره کودکیم گذاشت، این بود که قبل از اینکه بخواهم وارد مدرسه بشوم و الفبای فارسی را یاد بگیرم وارد هنرستان عالی موسیقی شدم و سپس وارد مدرسه هنر و ادبیات صدا و سیما، بعد به صلاحدیدِ خانواده ام ساز تخصصی ام را که پیانو بود، در کنارِ رشته اصلی ام که ریاضی فیزیک بود ادامه دادم. فکر میکنم از همان خردسالی نسبت به هر چیزی حساسیتهای خاصی داشتم که گمان نمیکنم البته این جزو امتیازهای یک آدم باشد چون آدم را حساس میکند و آزار میدهد؛ آقای حسین سرشار را از طریق مدیم تلویزیون شناختم.
همانطور که در مقدمه ی کتابم توضیح دادم، تصویرهایی که از ایشان دیدم و صدای خاصی که از ایشان از تلویزیون شنیدم برای من بسیار حیرت انگیز و متمایز از کسانی بود که صدایشان را از تلویزیون می شنیدم. یادم می آید وقتی که فیلم “جعفرخان از فرنگ برگشته” پخش شد و من آن فیلم را دیدم، مردی که با یک سگ دارد از پله های هواپیما پایین می آید، سر دماغ بالایی دارد و دارد با یک صدایی که اصلا شبیه صدای مردمانی که اطرافم بود نیست حرف می زند، برای من خیلی عجیب بود… با موهای فرفری بزرگ و بعد دقیقا در آن سالها بود که فیلم “هامون” اکران شد و من همراه خاله ام این فیلم را در سینما دیدم و اتفاقا در آن فیلم باز دوباره آقای سرشار را دیدم و همینطور در “اجاره نشینها” که ایشان نقشی را بازی می کنند که بعدها متوجه شدم که آقای مهرجویی این نقش را طوری طراحی کرده اند که آقای سرشار کمی درش آزاد باشد.
با نهایت سپاس از این گفت و گو و ممنون از سایت ژورنال موسیقی و به خصوص آقای پورقناد عزیز .
بسیار ممنون از بانو سید اصفهانی و یادمرحوم سرشار با احساس بخیر
خسته نباشید خانم سانازسیداصفهانی بخشی از کتاب شما رو در اینترنت خوانم . سالها کسی از سرشار صحبت نمیکرد . نه از سرشار بلکه از اپرا .