مدرس اشاره کرد: «حتی نام بردن از آنان که به هر روی جامعهی موسیقی ما آنها را نقدگر (با تعریف محدود) میشناسد (برای تمام یا بخشی از زندگی حرفهایشان)، نیز نشان میدهد کمیت نقد ما قابل چشمپوشی نیست. سیاههی زیر خود گویای این سخن است.
پیش از مطالعه توجه داشته باشید که؛ ۱- این فهرست بر اساس یک مطالعهی جامع منابع تهیه نشده و بسیار متکی بر شناخت من است از نوشتارهای انتقادی موسیقی به زبان فارسی و به هیچوجه نمیتواند بهعنوان یک مطالعهی منبعشناختی جامع مورد توجه قرار گیرد، ۲- نامها کسانی را در بر میگیرد که آثار نوشتاری در این زمینه دارند، ۳- از کسانی که در کارگاه حضور دارند نامی برده نشده است اگر چه نوشتارهای انتقادی با کیفیت یا پرشماری داشته باشند، ۴- کم بودن نام نقدگران از حوزهی موسیقی پاپ تا اندازهی زیادی به شناخت کمتر من از آن حوزه بازمیگردد، ۵- اگر چه تلاش کردهام نامها بر اساس تاریخ فعالیت مرتب شوند اما به دلیل فقدان بررسیهای کامل، این ترتیب دقیق نیست. علاوه بر این، تقدم و تاخر نامها در این فهرست، معنایی مثل ارزشگذاریِ اعتباری یا مانند آن ندارد.»:
سعدی حسنی
امیراشرف آریانپور
هرمز فرهت
محمدتقی مسعودیه
پرویز منصوری
هوشنگ استوار
ساسان سپنتا
محمود خوشنام
کورس مشکی
پری صفا
تورج زاهدی
محمدرضا درویشی
محمدجمال سماواتی
محسن حجاریان
سیدعلیرضا میرعلینقی
محمدرضا فیاض
ساسان فاطمی
سیدابوالحسن مختاباد
محسن شهرنازدار
پیمان سلطانی
بهرنگ تنکابنی
حسام گرشاسبی
کیاوش صاحب نسق
کیوان فرزین
بابک بوبان
محمدجواد بشارتی
بهراد توکلی
نصیر مشکوری
پویا سرایی
امیر ملوکپور
ارسلان عابدیان
محسن ثقفی
مانی جعفرزاده
میثم یوسفی
تا اینجا تقریباً روشن شد نقد موسیقی وجود دارد. در این سالها کسانی هم بودهاند، (خواه از میان آنها که باور داشتهاند نقد داریم و خواه آنان که باور نداشتهاند) به نقدِ نقد پرداختهاند یا تلاش کردهاند پاسخی فراهم کنند برای این پرسش که «نقد چگونه باید باشد؟». فشردهی برخی از آنها چنین است:
زاون هاکوپیان
تفکیک نقد «علمی» از نقد «روزنامهای» و توصیه به دانستن موسیقی، داشتن انشا، و تلاش برای تاثیرگذاری بر مخاطب و اعتبار یافتن نزد او. (مجله موسیقی ۱۳۳۶، ۹ و ۱۰)
محمدرضا درویشی
غرضورزی و دستهبندی، فقدان جوهرهی فرهنگی ایرانی، دوری از ذهنیت موسیقیدانان. (۱۳۶۷)
«با این نگاه انتقادی، جایگاه مفاهیمی چون هویت، اصالت و خیلی چیزهای دیگر روشن می شود. تا این نگاه را به دست نیاوریم، به هر کدام از این مفاهیم که بنگریم آنها را کج و غلط می بینیم، چنان که تا به حال دیده ایم…!» (۱۳۸۲)
محسن حجاریان
ارایهی پارادیمی (الگوی نقد و بررسی) بر اساس شناختشناسی و روش تحقیق موسیقی ایرانی (۱۳۸۵)، و تاکید بر زیباشناسی (۱۳۸۰)
ساسان فاطمی
نبود معیارها بهویژه در زمینهی فرم در موسیقی (۱۳۸۵الف، اصل ۱۳۸۲)
دورهی گذار/ ثبات؛ تغییر موضوع نقد از نقد اثر بر اساس معیارهای سبک، به نقدِ خودِ معیارهای سبک. و باز توجه به فقر فرم، فنون آهنگسازی و ریتم بهعنوان مصداقی از این جابهجایی در عصر حاضر (۱۳۸۵ب)
یکنواختی معیارهای یک سبک و یکنواخت شدن معیارهای نقد: ۱- تلفیق شعر و موسیقی، ۲- کوک یا ناکوکی، ۳- درستی جملهبندیها (و نه زیبایی آنها) (۱۳۸۷)
در اینجا سجاد پورقناد پرسید مگر «درستی جملهبندیها» همان «زیبایی» نیست؟ و مدرس پاسخ داد که اتفاقاً این درست نقطهای است که ساسان فاطمی روی آن انگشت گذاشته است، یعنی اگر شما درون یک دستگاه زیباشناختی تثبیت شده، باشید این گفتهی شما تا اندازهای درست است و «درستی جملهبندی» (یا هر عامل بههنجار شدهی دیگری از این دست) یکی از عوامل زیبایی به حساب میآید اما اگر بخواهید از آن خارج شوید دیگر نمیتوان چنین حکمی را صادق دانست.
محمدرضا فیاض
تغییرموقعیت نقدگر از نقش وکیل مدافع/دادستان به موقعیت کارآگاه رازگشا. تبدیل موقعیت داوری به موقعیت تحلیلگری/بازخوانی (۱۳۷۷)
۱ نظر