گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

علیرضا میرعلی نقی

علیرضا میرعلینقی متولد ۱۳۴۵ در تهران
روزنامه‌نگار، پژوهشگر موسیقی و منتقد هنری

Posts by علیرضا میرعلی نقی

زندگی در انزوا (۱)

بیست و چند سالی می‌شد که دیگر فعالیتی نداشت، نه کنسرتی می‌داد و نه نواری پر می‌کرد. اهل تعلیم دادنِ حرفه‌ای هم نبود و صدای سازش برای گوشهای اهل موسیقی در سالهای بعد از انقلاب، نامش را تداعی نمی‌کند. حالتهای دلنشینی که در اجرای رنگها و ضربیهای مخصوص کمانچه (به‌خصوص با الهام از شیوه‌های مطربی اصیل و قدیمی) از آرشه ویولن و به‌خصوص کمانچه او شنیده می‌شود، شنونده حساس را کنجکاو می‌کند و وقتی نام او را ـ او را که دیگر بین ما نیست ـ می‌شنود، از دیگرانش می‌پرسد و تازه درمی‌یابد که درباره او هیچ نمی‌داند. در این چند سال، تنها حبیب‌الله نصیری‌فر بود که همت کرد و کتبا‌‌ً سراغی از او گرفت (کتاب مردان موسیقی سنتی و نوین ایران، ج۱، ص ۱۴۲ ـ ۱۴۶) که در نوشتن این یادداشت از همان منبع استفاده شده است.

جای خالی تو سرد نخواهد شد

پانزدهم تیرماه گذشته او را از دست دادیم. یک سال بدون او به سر بردیم و خاطراتش را مرور کردیم. تا دیروز وجود کریم و پرمحبتش، دل ما را گرم می کرد و اکنون خاطراتش این کار را می کند. ایرج ایقانی، هنرمند مردمی و مردم دوست، در این دهه های اخیر صحنه ای در اختیار نداشت و جوان ترها با نام او ناآشنا هستند، ولی میانسالان و بالاتر، آنها که با نوع موسیقی مورد علاقه ایرج ایقانی و دوستانش- هنرمندانی اکثرا از دست رفته- آشنا هستند نام او یادی است پاک و درخشان.

درباره جلیل شهناز: پنجه طلایى تار (۴)

بخش عمده اى از این لحن و بیان فردى که در بعضى متون از آن با واژه غیر دقیق «سبک» (به معنى “Style”) تعبیر مى شود، در سالهاى نوازندگى در رادیو اصفهان و رادیو تهران شکل گرفته؛ و تفاوت عمیق فضاى استودیوها و روبرویى با میکروفون، با فضاى محافل و مجالس که مخصوص اجراى زنده موسیقى بود، مطلبى نیست که بتوان در هنر شهناز نادیده گرفت. تأثیر پذیرى نوازندگانى چون مرتضى محجوبى، احمد عبادى و جلیل شهناز از فضاهاى استودیویى و تغییراتى که این هنرمندان در نحوه نوازندگى (وگاه تا مرحله دستکارى در ظرایف ساختمانى سازشان، همچون عبادى) و نحوه تلقى شان از موسیقى پذیرفتند، بى شک در شکل گیرى نهایى و معرفى آنها به مخاطبان میلیونى بسیار مؤثر بوده است.

درباره قطعه سمفونیک خلیج فارس اثر شهرداد روحانی

این اولین بار نیست که موسیقی ای به اصطلاح نادقیق «مناسبتی» (یا به اصطلاح غلط تر: سفارشی) برای مایملک ملی این مرز و بوم ساخته می شود. گفته قدما- یعنی الفضل للمتقدم- لااقل برای حیطه هنرها و به خصوص موسیقی، مصداق چندانی ندارد. به بیانی رسانه ای تر: اینجا امتیاز آوردن بر حسب شایسته سالاری است و نه پیش افتادن های غالبا تصادفی و رابطه ای در جریانی که اصلا معلوم نیست «مسابقه» باشد.

آوازی سرشار از صفای جوانی

بازخوانی و بازنوازی آهنگ‌های قدیمی، کاری رایج در تاریخ موسیقی هر کشوری است، البته کشورهایی که حافظه تاریخی قوی دارند یا به خاطر تمدن ویژه‌شان، زود‌تر از سایر ملل به اسباب و لوازم ثبت و ضبط موسیقی دست پیدا کرده‌اند و مهم‌تر از همه، در حفظ و نگهداری آن‌ها کوشا هستند. در ۳۰ سال گذشته، استقبال از ترانه‌های قدیمی، دو عامل بنیادی دارد که مربوط می‌شود به دوره طلایی برنامه‌های گل‌ها در رادیو (۱۳۴۴-۱۳۳۴) و دوره طلایی ضبط صفحه‌های ریز شیار ۳۵ دور (۱۳۵۴ـ۱۳۴۲) و تکثیر فراوان و ارزان آن‌ها در سطح کشور که موجب شد موسیقی به خانه‌های مردم برود و ماندگار شود. عامل دیگر این استقبال، بی‌رنگ و رو شدن بیشتر آثاری است که به ویژه در ۲۰ سال گذشته ساخته شده‌اند و از لحاظ نیروی خلاقیت، خلوص هنرمند با هنرش، سلیقه در انتخاب ملودی و کلام و زیبایی در اجرا، قابل مقایسه با آثار گذشتگان نیستند. البته عده‌یی هم هستند که نوعی علاقه قلبی به موسیقی دهه‌های گذشته دارند و حساب آن‌ها از این بحث جداست.

درباره محمد اسماعیلی: مکتب و مکتب داری (۴)

نمونه ای دیگر، کنسرت گروه اساتید (به کوشش فرامرز پایور) در مایه دشتی به سال ۱۳۵۸ همراه صدای محمدرضا شجریان است. در آلبوم «پیغام اهل راز» استاد فرامرز پایور، روایتی دیگر و برداشتی خاص از تصنیف «خون جوانان وطن» اثر عارف را ارائه داده و یکی از زیبا ترین اجراهای استاد اسماعیلی در همین آلبوم است. ارتباط شنونده این آثار باصدای ضرب (تنبک) استاد، ارتباطی ناخودآگاه است. مانند ارتباط شنونده ارکستر سمفونیک با صدای کنترباس ها و ویولونسل ها و دست چپ پیانو.

درباره محمد اسماعیلی: مکتب و مکتب داری (۳)

استاد اسماعیلی در سال ۱۳۴۵ به سرپرستی گروه سازهای ضربی در تشکیلات وزارت فرهنگ و هنر رسید. بسیاری از افراد با استعداد و علاقه مند در این سالها زیر سایه او بالیدند و آموختند. گروه او دوازده سال تمام فعالیت متمرکز و فشرده داشت. با توجه به این که نقش تنبک در موسیقی ایرانی تا آن روز، صرفا همنواز ساز و یا ارکستر بود و حداکثر قطعات کوچک (مورسوها) اثر استاد تهرانی به عنوان مطالب مورد نیاز تکنواز شناخته می شد و با توجه به مشکلات کار حرفه ای موسیقی در ایران، ارزش و اهمیت تلاش دوازده ساله استاد محمداسماعیلی در نقش آفرینی ارکستری برای تنبک مشخص می شود.

درباره محمد اسماعیلی: مکتب و مکتب داری (۲)

استاد در آخرین گفت و گویی که روی تخت بیمارستان انجام داد، به صراحت گفت: «بین شاگردانم فقط محمد اسماعیلی را می شناسم و به او امید دارم، اگر خودش را حفظ کند و وقتش را روی این چوب و پوست بگذارد.» زمان نشان داد که انتخاب و تشخیص حسین تهرانی چقدر بجا بوده است.

درباره محمد اسماعیلی: مکتب و مکتب داری (۱)

هنگامی که نام استاد محمد اسماعیلی به میان می آید، چند وجه از وجوه فاخر و محترم او در جامعه موسیقی ایران مطرح می شود: شخصیت هنری یک نوازنده برتر (ویرتوئوز)، شخصیت آموزشی یک استاد دقیق و سختگیر و مهربان در پرورش تکنیک نوازندگی و اخلاق فردی شاگردان خود، و شخصیت پژوهشگر و مؤلف او در حفظ و حراست از آنچه که استادش حسین تهرانی بزرگ به او سپرده و نیز تلاش برای افزودن به آن میراث. در همین جاست که اهمیت محمد اسماعیلی به عنوان یک شاگرد فدایی استاد و یک استاد مکتب دار مطرح می شود.

تلفیق درست شعر و موسیقی؛ راز ماندگاری آثار شاعر نامی

«راز ماندگاری قطعاتی که بر اساسِ ترانه‌های ملک‌الشعرای بهار ساخته شده، چیست؟» رازِ جاودانگی آثاری چون «بهار دلکش»، «ای شکسته‌دل»، «ز من نگارم» و «مرغ سحر»؟ این موضوعی است که ذهنِ بسیاری از جمله مرا به خود مشغول کرده است؛ چرا که براساسِ قراینِ موجود «محمد تقی بهار» خودش نیز چنین تصوری از این آثار نداشته است؛ در حالی‌که هم‌اکنون بسیاری از ترانه‌های او ماندگارتر از شعرهایش شده است و شنونده‌ها و خوانندگانِ بیشتری دارد؛ اما مهم‌ترین دلیلِ این موضوع را می‌توان در هم‌نشینی «بهار» با موسیقی‌دانانِ‌ بزرگِ هم‌عصرِ او دانست.

بیشتر بحث شده است