اما کامکارها مشمول این روند محتوم و همیشگی واقع نشده اند. منحنی کاری آنها، چه از لحاظ خلاقیت هنری و چه از حیث توانایی های اجرایی در نوع موسیقی انتخابی شان- به آرامی، آهسته و پیوسته، رو به صعود بوده است. تعداد زیادی نوار کاست و فیلم که از اوایل دهه ۱۳۶۰ تا به حال تهیه شده، می تواند گواه مستندی بر این فرض محتمل باشد. آیا غیر از این است؟ فقط سؤال می کنم و جواب را می گذارم به حاصل پژوهش که هر چه مستندتر و ژرفانگرتر باشد، جواب صادقانه تری ارائه خواهد داد.
ساده انگاری است که دلیل این همه همدلی و همکاری و پایداری را، صرفاً برآمده از پیوندهای خونی و خانوادگی و یا منافع مشترک بین اعضای آنها بدانیم. هیچ کدام از اینها تضمین تولد و تداوم چنین خانواده هنری ای نیست و چه بسا عکس آن صادق تر باشد. یعنی تفاوت راه و روش در بین برادران همخون و هنرمند، شاید بیشتر هم دیده شود، به خاطر این که هر کس در پی اثبات تمایز خویش است و می خواهد مستقل باشد و سکه خود را بزند. اما در کامکارها، تا جایی که از بیرون می بینیم، منافع صرفاً فردی، در خدمت پشتیبانی از منافع خانواده قرار گرفته و چه بسا که همان منافع فردی از این طریق، به طریق غنی تری مهیا شده است.
با کمترین تردید، رمز این تداوم را باید در فضای ویژه تربیتی آنها(با نظارت پدری که مسلماً نقش بسیار مهمی داشته است)، خودآگاهی نسبت به سنجش مختصات زندگی حرفه ای و حس تشخیص منافع گروهی و رعایت قوانین نانوشته ای است که شاید بدون یک کلمه حرف و بحث، بین اعضای خانواده به طرزی ناخودآگاه و طبیعی، جریان دارد. پژوهش در این باره از جذاب ترین کارها می تواند باشد و درک مختصات شخصیتی آنها – چه انفرادی و چه در ارتباط با یکدیگر- برای پژوهشگر کنجکاوی که روادید ورود و نفوذ به خلوت خانوادگی کامکارها را داشته باشد، قابل درک است. پژوهشی که نتایج آن برای جامعه حرفه ای های آینده موسیقی ایران اهمیت غیرقابل انکاری را دربردارد و شاید بتوان اصول اساسی یک زندگی خلاقانه با مؤلفه های ثابت رقابت سالم و حفظ منافع گروهی را از آن به دست آورد.
نکته دیگر درباره کامکارها، خودکفایی درونی آنها در ارتباط با تأمین نیازهای اجرایی در فضای حرفه ای است. تا جایی که می دانم، غیر از ترانه سرا و سازنده مسافر، تقریباً هر نوع تخصص مورد نیاز و «به روز» را در اعضای این خانواده می توان یافت. خانواده ای که دست کم سه ویرتوئوز نامدار در ساز تخصصی خودشان دارد(سنتور، کمانچه و دف)؛ حداقل سه نفر آنها (هوشنگ، ارسلان و اردوان) در سطح عالی با فنون آهنگسازی و تنظیم برای ارکستر تحصیل کرده اند، دست کم دو نفر آنها (بیژن و ارسلان) به یک یا دو ساز دیگر غیر از ساز تخصصی خودشان، مسلط هستند، همگی صداهای تربیت شده دارند و در هر ضبط استودیویی از عهده درک و عمل برای بهبود کیفیت کارشان بهره مندند.
تقریباً همگی آنها سابقه کافی در تدریس و آموزش دارند و از وجود یک شخصیت چند وجهی برای نظم و نسق برنامه های خود استفاده می کنند. هوشنگ، که آهنگسازی با سابقه، استاد دانشگاه، مترجم و مؤلف کتابهای درسی هم در ارکستراسیون و هارمونی است؛ توانایی مدیریت هنری و ادارک خود از مسائل فنی تا ضرورتهای شغلی- اجتماعی موسیقی در جامعه پیچیده ایران امروز را به خوبی نمایان کرده است.
همه این یادداشت، کلی گویی های بسیار آشکاری است از قابلیت های انحصاری این خانواده، از نگاه یک ناظر بیرون از این خانواده، و از قلم کسی که خود شخصاً دوستدار و طرفدار «نوع» موسیقی انتخابی کامکارها نبوده و نیست، و فارغ از سلیقه های شخصی، به تکاپوی صادقانه این خانواده در زنده نگه داشتن موسیقی سالم ، احترام می گذارد و دوست دارد که آنها بیشتر به جوانان امروز شناسانده شوند.
همشهری (۲۴ مهر ۱۳۸۲)
۱ نظر