نمی خواهم با آن رهبر ارکستر هموطن مان همصدا شوم و بگویم که «ارکستر سمفونیک هر مملکت در حکم تیم ملی آن کشور است و باید… باید… باید!». این مقایسه، هرچند که از حسن نیت مایه می گیرد ولی ساده انگارانه هم هست و از دیدگاه فرهنگی بهره ای ندارد.
به عنوان ملتی باسابقه کهن موسیقایی و جمعیتی حدود هفتاد میلیون نفر، طبیعی است که انتظار داشته باشیم که در سطح کشور حداقل پنج شش ارکستر تخصصی – حرفه ای و وابسته به سوبسیدهای دولتی برای پیشبرد سطح موسیقی کشور وجود داشته باشد.
زنده یاد روح الله خالقی چهل سال پیش، سه نوع ارکستر را برای این کار لازم دانسته بود و هر سه نوع را براساس نوع سازها طبقه بندی کرده بود: ۱- سازهای «ملی» (که امروز «سنتی» نامیده می شوند نظیر کمانچه و تار و…) ۲- سازهای غربی (که امروز «بین المللی» نامیده می شوند!) ۳- سازهای مرکب، که تلفیقی از دو نوع بالاست. استاد خالقی هرکدام از این ارکسترها را برای اجرای نوع خاصی از موسیقی مناسب تشخیص داده بود و حتی روی نوع سوم تأکید بیشتری داشت و آثار خود را هم برای همان نوع ارکستر نوشته بود.
او که مردی روشن بین و آینده نگر بود، با انگیزه ای قوی که مشخصات آرمانهای نسل او را داشت، راهی بین سنت ساکن و مدرنیته مهاجم می جست و چه بخواهیم و چه نخواهیم، هنوز هم فرمولهای پیشنهادی و اجرائی او، مطبوع ترین پاسخ را به طبع و ذائقه موسیقیدانان ایرانی داده است.
به عنوان نمونه، گوش کنید بر اجراهای «ارکستر جوانان وزیری» به رهبری و سرپرستی و تک نوازی کیوان ساکت و گوش کنید به نوار «نسیم وصل» به آهنگسازی و تنظیم محمدجواد ضرابیان و صدای همایون شجریان، هر دوی این آهنگسازان (ساکت و ضرابیان) از محیط های تجربه و تمرین در گروه نوازی سازهای سنتی (با الگوی اولیه گروه های عارف و شیدا و چاووش به سرپرستی لطفی، علیزاده و مشکاتیان) برخاسته اند و حالا برای جذب مخاطبانی انبوه تر و ایجاد فضاهایی متنوع تر و رنگ آمیزیهای تازه تر، به همان راه و رسمی اقتدا می کنند که وزیری و خالقی و معروفی آغاز کنندگان آن و فخرالدینی جانشین بحق و تکامل دهنده همان مسیر است.
کوتاه سخن این که ارکستر ملی هنوز قابلیت هایی را به تمامی پیدا نکرده است و می تواند به عنوان اولین نهاد اجرایی «هنری-دولتی» در تاریخ ما مطرح شود، آینده آن در چارچوب قوانین مدنی پیش بینی می شود و اعضای آن، مطمئن از آتیه حرفه ای خود و دلگرم به این که ارکستر خانه امید آنهاست، در ارتباط عمیق با یکدیگر، با ذات موسیقی، با آثار نفیس قدیم، با ساخته های ارزشمند جدید، با مخاطبان حضوری و مخاطبان رسانه ای خود، رودر رو زندگی کنند و از همین ارتباط هاست که موسیقی حقیقی و زنده، زاده می شود و در خاطره ها می ماند. موسیقی ای که تاریخ مصرف ندارد و از جنس جاودانگی است.
همشهری (۲۰ مرداد ۱۳۸۲)
۱ نظر