جلیل شهناز زیر نظر پدرش شعبان خان با تار آشنا شده و از سن خیلى کم، شاید حدود پنج سالگى، تار را به عنوان نزدیک ترین همدم و دوست یک عمر خود برگزیده است. محیط زندگى او سرشار از موسیقى بود؛ برادرانش همه اهل نوازندگى بودند و شهناز از استعداد «آن یکى که جوانمرگ شد» با حسرت و غم یاد مى کند. به علاوه، موسیقى، حرفه خانواده او بود و محیط خانه، هنرستان شبانه روزى او که امروزه کمتر استعدادى از آن برخوردار است. دوره کودکى او در اصفهان، بهشت موسیقى ایرانى بود و جز نغمه هاى اصیل، صداى دیگرى شنیده نمى شد.<br />
<p>آواز حبیب شاطر حاجى، ادیب خوانسارى، تاج اصفهانى، شهاب اصفهانى، صدرالمهدثین و …، تار اکبر خان نوروزى، نى حسین یاورى و کمانچه غلامرضا خان ساونج (که با خانواده شهناز نسبت نزدیک داشت) و دهها نوازنده دیگر که مطلعین موسیقى اصفهان بهتر مى دانند، در فضاى آن شهر بهشت آسا جریان داشت و ضمیر حساس این کودک با استعداد که جز موسیقى معبود دیگرى نمى شناخت، نمى توانست از آن فضا بى تأثیر بماند.<br />
<p>مهم تر این که نوازندگان کاملاً «حرفه اى» و آنهایى که از سنین کم، رو در رو با مخاطبان متعدد و متنوع ساز زده یا آواز خوانده اند، از خصوصیات ممتازى برخوردارند و نمى توان آنها را به آسانى در نوازندگان یا خوانندگانى سراغ کرد که سالهاى رشد شخصیت خود را در پستوى خانه و یا کلاس هاى ساکت هنرستان تمرین کرده و تعامل نیروى متقابل «مخاطب» با نوازنده را درست در نیافته اند.<br />
<p>قدرت روحى و جسمى در نوازندگى، تسلط به شگردهاى شیرین و ترفندهاى مخصوص روانشناسى مخاطب براى جذب دلهاى آنها به سوى خود، از حفظ داشتن مطالب فراوان، چابکى در جواب به آواز و ساز ، متنوع نواختن و … شاید دهها شیوه و شگرد دیگر، در ید اختیار کسانى است که به قول استاد کسایى «چکیده موسیقى» هستند (به معنى این که ارث و نسب موسیقایى دارند)، نه «چسبیده موسیقى» که کنایتاً، درباره اشخاصى بدون ریشه خانوادگى در حرفه موسیقى (هرچند با استعداد) هستند.<br />
<p>به همان صورت که تهران براى خود پایتخت موسیقى ـ البته موسیقى دستگاهى ـ بود، در درجه اول اصفهان و بعد از آن، قزوین و شیراز نیز از مراکز پر قدرت موسیقى دستگاهى محسوب مى شدند. قزوین از سرچشمه پربار تعزیه خوانى بهره داشت و شیراز مرکز موسیقیدانان حرفه اى، ضربى خوانان و بویژه ترانه خوانان عالى مقام بود. تا جایى که شیراز را شهر ترانه و تضعیف خوانده اند و به روایت استاد عبدالله دوامى «تضیف هاى اصیل از شیراز آمد که به دربار ناصرالدین شاه راه یافت».<br />
<p>اگر موسیقى دستگاهى در تهران، با حمایت هاى سودمند ناصرالدین شاه قاجار و تنى چند از اعیان فرهیخته عصر امیرکبیر تا عصر اعتماد السلطنه رشد کرد، در اصفهان، این موسیقى از پشتوانه حمایت مردمى ترى برخوردار بود و چندان به حکام و والیان تکیه نداشت، سهل است که در دوره ویرانگر مسعود میرزاظل السلطان (فرزند خونخوار ناصرالدین شاه) آسیب فراوان هم دید. حکایت رفتار هاى او با میرزا ابراهیم خان خاکى خواننده مشهور اصفهانى که علامه جلال الدین همایى در کتاب دلکش خود نقل کرده، نمونه اى از این سبعیت هنرمند کش است.<br />
۱ نظر