این قطعه که از نظر تکنیکی بسیار سخت در استودیو رادیو ایران ضبط شد که کار بی نظیری ست. دو دوست یعنی مشکاتیان و حسین {علیزاده} در رادیو به هم رسیدند و این خود زمینه ساز کارهای خوب و آینده ی این دو نفر شد. جالب است که همواره پرویز احساس می کرد که در کنار حسین می تواند مثمر ثمر باشد. اخلاق پرویز خیلی اجتماعی نبود یعنی خود راه حل های مناسب برای کارش ایجاد نمی کرد.
اگر او را دعوت به کاری می کردی و تو را باور داشت می آمد. به اضافه اینکه می دانست اگر حسین و من در جائی هستیم حضورش می تواند به فعالیت او کمک کند. پرویز همیشه خود جریان ساز نبود بلکه می توانست در کنار جریانات خوب کار ارزنده تری انجام دهد شاید به همین دلیل بود که در کنار هنرمند گرامی شجریان توانست بیشتر موفق شود. در اینجا حسین بود و در آنجا شجریان. به هر حال با اولین کار مشترک، این دو، دوباره به هم نزدیک شدند و من نیز بسیار خوشحال شدم که دوباره دوستان دور هم جمع می شدند. سایه نیز از این نزدیکی بسیار خوشحال بود، بخصوص که این حرکت ها تولید رادیو را که برای سایه مهم بود، بالا می برد.
همکاری علیزاده با گروه شیدا و تشکیل گروه عارف با همکاری علیزاده، شکارچی و مشکاتیان
هنگامیکه حسین به رادیو آمد احتیاج به گروهی داشت که دو قطعه جدیش را اجرا کند، یکی «سوران دشت امید» بود و دیگری «حصار». من که همواره برای پیشرفت موسیقی مثبت بودم احساس کردم که باید به موسیقی و حسین کمک کنم. عشق به علیزاده و کارش و دوستی گرم ما با اینکه دو بار به سردی گرائیده بود که یکی در زمانی که من در کانون پروش کودکان تدریس می کردم و پس از اخراج من، حسین هیچ عکس العملی نشان نداد و در آنجا کار می کرد و از نزدیکان خانم قرچه داغی مسئول موسیقی کانون بود و دیگری پس از استعفاء من از مرکز.
البته باید قبول کرد که در آن زمان همه ما کم تجربه بودیم. به هر حال حسین به رادیو آمد و من با روی باز و خوش به او خیر مقدم گفتم. گروه را در اختیارش گزاردم و به او گفتم که شما گروه را اداره کن و من به عنوان نوازنده هر آنچه تو بگوئی انجام می دهم.
در این رابطه هم سایه بسیار تعجب کرد و هم اعضای گروه اما من واقعا عاشق پیشرفت موسیقی ایرانی بودم. ما تعداد محدودی بودیم که باید هوای همدیگر را می داشتیم، به اضافه من با حسین موقعی آشنا شدم که حسین شانزده ساله بود و با هم نیز در دانشکده همکار بودیم و خاطرات ما به هم تنیده شده بود، پرویز نیز بعد ها از نزدیکان من شد.
او را می دیدم و برای کارش احترام قائل بودم. اگرچه در آن زمان پرویز کار آهنگسازی نمی کرد و پشتوانه موسیقی اصیل را خیلی نداشت. هم جوان تر بود و هم تجربه کمتری نسبت به من داشت که ردیف ها را نزد استاد شهنازی تمام کرده بودم و از شاگردان دوامی، هرمزی و برومند هم بودم. اما هنگامیکه دوستی در کنار کار هنری شک می گیرد و موسیقی ایرانی اصیل محلی مناسب ندارد، دوستی ها تابع اهمیت و پیشرفت دادن موسیقی می شود. به هر حال حسین حدود دو تا سه ما با گروه کار کرد و این چنین «سوران دشت امید» و «حصار» با اجرای گروه شیدا ضبط و پخش شد.
۱ نظر