خبر گزاری ایسنا ٬ خبر کنسرت پژوهشی “طبیعت در هنر موسیقی” که به سرپرستی “مجید کیانی” در تاریخ جمعه ۱۶ شهریور۱۳۸۶ – در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد را اعلام کرد. مجید کیانی در این برنامه نظراتی ارائه داد مبنی بر اینکه عالم بالا یعنی ماه و ستارگان بر فواصل و ریتم موسیقی دستگاهی ایران تاثیر گذاربوده است٬ ۱۲ مقام در ارتباط با ۱۲ برج فلکی می باشند٬ بنا به اعتقاد حکما ساختار گام های طبیعی در ارتباط با فواصل بین ستاره ها می باشد و … این مطالب گویای اعتقاد ایشان به موسیقی افلاکی است.
بی گمان ریشه تاریخی این نطریات ماحصل سنت های کلدانی در بین النهرین و اساطیر یونان باستان و چین و هند است که توسط فیثاغورث تئوریزه و علمی گردید. در ایران اسلامی نیز علمایی چند به آن اعتقاد داشته و این بار مجید کیانی نیز بدان پرداخت.
در قسمتی دیگر از این کنسرت پژوهشی به خصوصیت صدای ستارگان پرداخته شد و فرزند ایشان به ریتم ضرب گونه سیارات و ستارگان ٬ شباهت صدای بلبل و ستارگان ٬ دریا و خورشید و … اشاره نمود.
باید گفت جهان خلقت آنقدر گسترده و پدیده های آن آنچنان شگرفند که وجود مشابهت در آنها نباید مایه تعجب شود. باید پذیرفت که کل دنیا و پدیده های آن بر اساس اصول ریاضی و فیزیک خلق شده اند و از طرفی نباید انکار کرد موسیقی مادی انسان ماورائی را به شعف معنوی می رساند. حال با توجه به مطالب ارائه شده در این سخنرانی می توان چند سئوال را مطرح نمود:
۱- در اینکه بسیاری از اصوات شباهتی به صدایی دیگر دارند شکی نیست، “اما از مشابهت صدای باران با صدای خورشید چه نتیجه ای می توان گرفت؟ ”
۲- در اینکه صدای پرندگان ٬ موسیقایی و الهام بخش است شکی نیست ٬ در این زمینه می توان به مقاله از موسیقی شناسی زیستی تا آواز میکروتونال پرندگان مراجعه نمود. ولی” آیا عدم تفکیک ناشی از اتصال صدای بلبل به ستاره آنهم در مقیاس ثانیه ای را می توان دلیلی بر اتفاقی خاص دانست ؟”
۳-” آیا مسئله موسیقی دستگاهی ایران ارتباط صدای تمبک وریتم یک ستاره است؟ آیا صدای خورشید فقط به صدای نی ایرانی شبیه است و با هیچ ساز دیگری از هیچ کجای دنیا شباهت ندارد؟ آیا فقط موسیقی ایرانی (آن هم از نوع دستگاهی ) آسمانی است وموسیقی موزارت و بتهوون و راوی شانکار همگی زمینی؟”
نوشته حاضر در دو بخش به ارائه مطالب مختصری پیرامون آنچه که در متن خبر این کنسرت پژوهشی بدانها اشاره شده است ٬ می پردازد.
بخش اول
موسیقی افلاک٬ موسیقی معنوی
در فرهنگهای اولیه و قدیمی جوهر همه اشیاء و طبیعت در اصل جوهری صوتی بوده است. در اساطیر ٬ صدای ساحر خواننده انعکاسی است از آسمان و او قادر بوده با این صدا با خدایان و طبیعت ارتباط برقرار کند. در این فرهنگها خلقت همواره باعنصری صوتی همراه است.
.به عنوان مثال خدای قبیله زولو Zulu انسانها را ازدرون نی در درون دره ای پر آب بیرون می آورد. با پیشرفت تمدن ٬ موسیقی جوهر نظام کیهانی و خلقت گردید و نقش عنصر متعادل کننده بین زمین و آسمان را پیداکرد. ارتباط فصلها٬ شب و روز با موسیقی ارتباطی معنوی و افلاکی است. با اینحال با رشد میزان دانش و آگاهی تجربی٬افرادی مانند یوهان کپلر٬ منجم قرن ۱۶ میلادی بیان داشتند که موسیقی افلاک چیزی است ناشنودنی و تنها مدلی است جهت ایجاد رابطه بین ریاضی٬ نجوم٬ هندسه٬ موسیقی و هارمونیکها.
کپلر دریافت که تمام سیارات در مداری بیضوی شکل حرکت کرده و شتاب زاویه ای حرکت آنها تقریبا معادل فواصل موسیقی است. مثلا دریافت که نسبت بین حداکثر سرعت سیاره مشتری و حداقل سرعت مریخ برابر فاصله سوم کوچک است و بین زمین و زهره برابر ششم کوچک. به این ترتیب او توانست فواصل را در کل منظومه اندازه گیری کند. با اینحال هنوز اعتقادات افلاکی نسبت به موسیقی به چشم می خورد.
ba tashakor az sho montagedan . jaye shokresh bagye ke agaye kiyani in karo anjam dadand ke mostalzeme zaman va tahgige besyar ast. bagye dostan yad begirand
:))
هر چه خوبان همه دارند ما بهترشو داریم.میگید نه…یه نگاه به اطرافتون بندازین…
با عرض سلام و احترام زیاد ، استاد محترم اگر لطف کنید برای کسانی که میخواهند یک ساز را در حد خوب یا عالی یاد بگیرند توضیح فرموده که از چه سطحی از اساتید بهره برند .
بعضی میگویند برای شروع از سطوح پایین و اساتید نه چندان خوب استفاده کنید .بعضی میگویند پایه مهم است واز ابتدا آموزشگاههای خوب و عالی بروید .
خواهش میکنم نظر خود را که خیلی برای من معتبر است بفرمایید .
با تشکر و آرزوی بهروزی شما استاد محترم.
خاستگاه فلسفی آقای کیانی با توضیحات شماتا همینجای مقاله کاملاً واظح است.دیدی عرفانی و هم قول با مولوی که:
بانگ گردش های چرخ است این که خلق
می نوازندش به تنبور و به حلق
شما ولی در ابتدای مقاله عنوان می کنید که:
“باید پذیرفت که کل دنیا و پدیده های آن بر اساس اصول ریاضی و فیزیک خلق شده اند”.
آیاواقعاٌبر این باوریدو شاید منظورتان این بوده که پدیده های دنیا را باعلوم ریاضی وفیزیک میتوان توضیح داد.این دو تعبیر کاملاٌ متضادند.درصورت دوّم با شما همعقیده ام. ولی اگربرآن عقیده اید چنان که درج کرده اید باید بگویم: این ره که تو میروی به ترکستان است.