امروز شاهد آن هستیم که کتاب های بسیار زیادی در حوزه دفنوازی منتشر شده است. ارزیابی شما از این موضوع چیست؟
بله تعداد کتاب های دف چاپ شده بسیارزیاد است. اما سوال مهمی که مطرح است این است که هر یک از این کتاب ها چه مقدار دانش و قدرت نوازندگی هنرجویان را افزایش می دهند. متاسفانه امروزه شاهد کتاب هایی هستیم که در ابتدایی ترین مفاهیم ریتم و معرفی عناصر مشکل دارند. اما چون دارای لوح فشرده هستند بسیاری از علاقمندان به آن ها رجوع می کنند و بسیاری از معلم هایی که هنوز به سطح مناسبی از تدریس نرسیده اند نیز از روی آن ها درس می دهند. هیچ کتابی به معنای جامع، کامل نیست و پایان مسیر آموزش نیست.
باید کتاب ها نوشته شوند و موجب رشد هنرجویان شوند. اما وقتی می بینیم که بیش از ۸۰ درصد بسیاری ازکتاب های دفنوازی شبیه به هم هستند، نه تنها به هنرجو کمکی نمی شود بلکه موجب سردرگمی او نیز می شود. ما شاهد کتاب هایی هستیم که بسیاری از مطالب آن کاملا برگرفته شده از اثر دیگری است اما نویسنده نه تنها اشاره ای به منابع اصلی نمی کند بلکه بر روی کتاب از کلمه تالیف نیز استفاده می کند.
در چاپ کتاب چهار واژه شناخته شده داریم: ۱- تالیف ۲- گردآوری ۳- تالیف و گردآوری ۴- ترجمه. حال من از شما می پرسم چطور ممکن است که ۴۰ کتاب دف در بازار وجود داشته باشد و روی همه آن ها کلمه تالیف نوشته شده باشد در حالی که بسیاری از مطالب آن شبیه به دو یا سه منبع اصلی است؟! البته من کتاب هایی را هم دیده ام که دانش و قدرت نوازندگی را ارتقا داده اند اما شاید تعدادشان بیش از سه عنوان نباشد.
کتاب شما به عنوان یکی از کتاب های تاثیرگذار هم اکنون به چاپ هفتادم رسیده است. علت این موضوع را در چه میدانید؟
امروزه خوشبختانه نوازندگان دف رشد علمی خوبی در حوزه ریتم و نوازندگی داشته اند. اما در گذشته متد آموزشی زیادی وجود نداشت و سطح علمی نوازندگان بالا نبود. خلاء دیگری که در گذشته وجود داشت این بود که بیشتر مردم دف را به عنوان همراهی کننده سازهای دیگر میدانستند و قابلیت تکنوازی آن را بسیار محدود میپنداشتند. از طرف دیگر توانایی این ساز را محدود به اجرای چند ریتم خاص از جمله ریتمهای خانقاهی یا مقامهای دف میدانستند. در این زمان بود که ۱۳۸۰ کتابی را تحت عنوان «چهل قطعه برای دف» تالیف نمودم که هدف اصلی آن برجسته نمودن بُعد «تکنوازی دف» و معرفی دف به عنوان یک ساز بود.
این مجموعه، نخستین کتابی بود که در آن «تکنوازی دف در قطعات مختلف»، «مقامهای دف» و «آموزش» به صورت یک مجموعه گردآوری و تالیف شده بود. به همین علت مرکز خلاقیت های هنری پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی وزارت ارشاد اسلامی آن را به عنوان یک اثر خلاق نامید. بطور خلاصه اگر بخواهم بگویم ۴ علت استقبال جامعه دفنوازی از این کتاب عبارتند از: ۱- فکر جدیدی که در آن زمان خلا آن محسوس بود یعنی نوشتن قطعاتی برای تکنوازی دف ۲- بیان مطالب به زبانی ساده (روش تدریس روان) ۳- رعایت اصالت دفنوازی در عین وارد کردن ریتم های جدید در دفنوازی مانند ۸ ضربی و ده ضربی. در حال حاضر کتاب اول و دوم این کتاب در یک جلد توسط انتشارات رهاب (مشاهیر هنر) منتشر گردیده است. و جلد بعدی آن نیز به یاری خدا منتشر خواهد شد.
برخی از منتقدین معتقدند که این کتاب دوره عالی را به خوبی پوشش نمی دهد. نظر شما در این رابطه چیست؟
در خصوص انتقاد عزیزان به دوره عالی کتاب باید بگویم که اول باید ببینیم تعریف ما از دوره عالی دف نوازی چیست. آنگاه به پاسخ آن بپردازیم. اگر منظور از دوره عالی قطعاتی است پیچیده و غیر کاربردی که مربوط به دف نیستند من چنین چیزی را دوره عالی نمینامم و نام آن را دوره دروغ و گمراهی میگذارم. اما آنچه که من در کتابم از آن به عنوان دوره عالی نام برده ام بخشی از مقدمات آن به صورت آموزشی در انتهای کتابم آمده و بخش عمده آن در کتاب سومم به نام «دوار» تدوین شده که هنوز تصمیم به انتشار آن را نگرفته ام و قصد دارم به یاری خدا آن را در سال ۱۴۰۲ منتشر نمایم.
ضمن تشکر در خاتمه بگویید سه عنوان کتاب شما، «آموزش دف»، «مبانی ریتم» و «دوار» آیا ارتباطی با هم دارند و ضرورت تالیف آن ها چه بوده است؟
کتاب «مبانی ریتم در موسیقی» (ویرایش جدید) به همراه کتاب «آموزش دف از مبتدی تا عالی» که هر دو توسط انتشارات رهاب منتشر شده است در کنار کتاب دوار (جلد سوم دفنوازی) یک بسته آموزشی را تشکیل میدهند که مکمل یکدیگر می باشند و فکر میکنم برای هر دف نوازی اقناع کننده باشد. در کتاب «مبانی ریتم در موسیقی» شما به سمتی سوق می یابید که خودتان قطعات جدیدی را در ریتم های مختلف بسازید.
۱ نظر