مونچ فرزند پنجم یک خانواده ی شش نفره از استراسبورگ فرانسه بود. اگرچه اولین آرزوی او این بود که مهندس لوکوموتیو شود، اما او ویولن را در هنرستان استراسبورگ آغاز کرد. پدر او، ارنست، استاد ارگ درهنرستان بود و در کلیسای جامع می نواخت. ارنست همچنین به چارلز تدریس می کرد و ارکستری را رهبری می کرد با پسرش که ویلن دوم آن بود.
چارلز مونش بعد از اینکه دیپلم خود را در سال ۱۹۱۲ دریافت کرد، زیر نظر فلش (Carl Flesch) در برلین و کاپت (Lucien Capet) در هنرستان پاریس تحصیل می کرد. او در ارتش آلمان در جنگ جهانی اول به خدمت رفت و به عنوان گروهبان توپچی خدمت می کرد.
در ۱۹۲۹ او استاد ویلن در هنرستان استراسبورگ شد و کنسرت مایستر در ارکستر استراسبورگ زیر نظر رپارتز (Joseph Guy Ropartz) که هنرستان را هدایت می کرد. در اوایل دهه ۲۰ (۱۹۲۰) در ارکستر Gürzenich او سرپرست نوازندگان ویلن شد. او کنسرت مایستر ارکستر Leipzig Gewandhaus شد که توسط فورت ونگلر (Wilhelm Furtwängler) و برونو والتر (Bruno Walter) رهبری میشد و او از سال ۱۹۲۶ تا ۱۹۳۳ در این پست فعالیت کرد.
مونچ در ۱ نوامبر ۱۹۳۲ در سن ۴۱ سالگی اولین کار رهبری خود را شروع کرد. نامزد مونچ ، Geneviève Maury، نوه مؤسس شرکت شکلات نستله (Nestlé) یک سالن کرایه کرد و ارکستر Straram را اجاره کرد. در ادامه موفقیتهایش، او کنسرتهای Siohan، ارکستر Lamoureux، ارکستر سمفونیک جدید پاریس، ارکستر Biarritz(تابستان ۱۹۳۳)، سوشییت فیلارمونیک پاریس (Société Philharmonique de Paris) (1935 تا ۱۹۳۸) و ارکستر la Société des Concerts du Conservatoire (1937 تا ۱۹۴۶) را رهبری کرد.
او به عنوان قهرمان مسابقات برلیوز(Berlioz) شناخته شده بود و با موسیقیدانان بزرگی مانند: Arthur Honegger، Albert Roussel و Francis Poulenc دوست و همکار شد. در طول این سالها، مونچ اجرای اولین کارهای Honegger Jean Roger-Ducasse, Joseph Guy Ropartz Roussel و Florent Schmitt را به نمایش گذاشت.
او هدایت کننده سوشییت فیلارمونیک پاریس (Société Philharmonique de Paris) در سال ۱۹۳۸ شد و آموزش رهبری در هنرستان پاریس را بین سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۵ را به عهده گرفت.
او در طول سالهای اشغال {فرانسه} در ارکستر هنرستان پاریس به عنوان رهبر باقی ماند با این عقیده که این بهترین راه برای دلگرمی و روحیه دادن به مردم فرانسه است. او پیشنهاد اشتغال به رهبری در آلمان را نپذیرفت و همچنین اجرای کارهای هنرمندان معاصر آلمانی را رد کرد. او اعضای ارکستر خود را در گشتاپو حفاظت کرد و از درآمد خود به مقاومت فرانسه (French Resistance) کمک می کرد. به همین دلیل، او Légion d’honneur را همراه با روبان قرمز در سال ۱۹۴۵ دریافت کرد و همچنین درجه Commandeur را در سال ۱۹۵۲.
ارکستر سمفونیک بوستون
مونچ اولین ساخته خود را با ارکستر سمفونیک بوستون در ۲۷ دسامبر ۱۹۴۶ اجرا کرد و رهبر اصلی آنان بین سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۲ شد. او اولین رهبر بوستون بود که آنها را به تور کشورهای مختلف برد. او در اجرای کارهای مدرن فرانسوی از دیگران برتر بود، مخصوصاّ در اجرای آثار دبوسی(Debussy)، راول (Ravel) و به عنوان یک اجرا کننده توانای برلیوز همواره نام برده می شد. او تمرینات را با آرامی و ریلکس رهبری می کرد، طوری که اعضای ارکستر بعد از سرج کوزویتسکی ِ طرفدار استبداد قدردان او بودند!
13 سال تصدی او در BSO (ارکستر سمفونیک بوستون)، ۳۹ رهبر جهان، ۱۷ عدد اولین اجراهای آمریکایی و عرضه کردن ۱۶۸ کار معاصر به شنوندگان را در برداشت.
ارکستر پاریس
مونچ به پاریس بازگشت و در ۱۹۶۳ رئیس دانشگاه École Normale de Musique شد. او همچنین رئیس دانشگاه Guilde Française des Artistes Solistes هم نامیده می شد. در ۱۹۶۷، در پی درخواست وزیر فرهنگ فرانسه، André Malraux، او اولین ارکستر فرانسه که با حقوق تمام وقت کار میکردند را به نام ارکستر پاریس (Orchestre de Paris) تاسیس و اولین کنسرتش را در ۱۴ نوامبر ۱۹۶۷ رهبری کرد.
مونش که از مشکل قلبی رنج میبرد، در همان سالی که با ارکستر جدیدش در تور آمریکا بودند، در هتلش در ریچموند، ویرجینیا (Richmond, Virginia) بر اثر حمله قلبی در سال ۱۹۶۸ درگذشت. EMI جلسات آخر او را (شامل کنسرتو پیانوی راول در G )، با ارکسترش ضبط کرد و پس از مرگ او منتشر کرد.
هنوز که هنوز است پس از سالها پیشرفت تکنیک ضبط و اجراهایی که از پارتیسیون سمفونی فانتاستیک برلیوز شده است دو اجرا از همه خوشتر و مفیدتر می نماید.یکی اجرای سر کالین دیویس با ارکستر کنسرت گه بو آمستردام هلند که از لیبل دکا و فیلیپس منتشر شده و دیگری اجرای چارلز مونش که از لیبل آر سی ای منتشر شده است.این دو اجرا در تقابل همدیگر قرار می گیرند به طوری که اجرای دیویس از اثر ضبطی بس دقیق و ماهرانه برای نشان دادن تمام بخش های پارتیتور اثر به مخاطب است و همانطور که از سبک رهبری او انتظار می رود دقت فراوان نظمی شگفت انگیز از اجرا بوجود آورده است اما مونش نه آنکه به پارتیتور اثر وفادار نباشد ولی انتقال تفسیر و احساس خود از اثر را مقدم تر می داند و از این جهت ضبط او حاکی از شور و اشتیاق رهبر ارکستر به آهنگساز کشور خود است.شنونده عام طبیعتاً با اجرای مونش ارتباط بیشتری برقرار می کند چون احساس می کند اجرای دیویس با آن همه دقت و وسواس وصف نشدنی چه رهبر ارکستر و چه نوازندگان در اجرای جزئیات اثر بی احساس و رباتیک است اما به هرحال هر دو بزرگوار میراث گران بهایی از خود در مواجهه با آثار برلیوز به ارمغان گذاشته اند که قابل تامل و شنیدنی خواهد بود.
در کنار این دو ضبط اجراهای لئونارد برنشتاین با ارکستر فیلارمونیک نیویورک و کلودیو آبادو با ارکستر سمفونی شیکاگو لذت بخش خواهند بود و هر کدام به جنبه هایی از اثر می پردازند که خالی از لطف نیست و شنونده را به عمق اثر هدایت می کند.