نوشته ای که پیش رو دارید معرفی کتاب «اوزان موسیقی ترک» است. این کتاب توسط فخرالدین یارکین، موسیقیدان ترک تالیف شده و با ترجمه فارسی مصطفی عبادی و مقابله و ویرایش شهاب مِنا بهتازگی توسط نشر خُنیاگر منتشر شده است.
فخرالدّین یارکین در معرفی این کتاب نوشته است:
موسیقی ترکی قرنها بهطور شفاهی در ارتباط استاد – شاگردی طی فرایند مشق منتقل شده است. از قرن هفدهم، ابتدا با سیستم عددی_ الفبایی (ابجد) و سپس سیستمی ساده و ناکافی موسوم به هامپارسوم، کوششهایی برای الزام این موسیقی به نُتنگاری صورت گرفته است.
سعی بر این بوده است که اصول، یا الگوهای ریتمیک موسیقی ترکی، با بهکارگیری هجاهایی نظیر دُوم_ تِک_ تِکِ_ تِکّا و اوزان شعری حفظ شوند. طی این دوران که موسیقی نوشته نشده و در حافظه محفوظ بوده این سیستمهای الگو (بهویژه اصول بزرگ) از طریق حافظۀ معدودی از موسیقیدانان سالخورده که در سنّت قدیم آموزش دیده بودند به ما رسیده است.
از زمانیکه نُتنگاری موسیقی غربی به موسیقی ترکی شناسانده شد، مشکلات عدیدهای در سازگاری آن با موسیقی ما رخ داده اما پیشرفتهای انکارنشدنی و قاطعی هم حاصل شده است. متأسفانه نُتنگاری اصول هنوز به نتیجۀ مطلوب نرسیده است.
تلاشهایی برای ابداع روشی جدید برای نگارش موسیقی از پنجاه سال پیش آغاز شده ولی هنوز شفاف نیستند و درکشان آسان نیست. رفتهرفته خطاهای کسانی که اصول ما را نُتنگاری کردند به سنّت تبدیل شد و نسل بعدی موسیقیدانان تحتتأثیر این خطاها باقی ماندند! این ابهام در نُتنگاری تداوم روش استاد_ شاگردی را ضروری کرده است.
عادت متداول در میان نوازندگان کلاسیک برای اجرای اصول بزرگ از حافظه دشواریهایی را برای آموزش به هنرمندان جوان سازهای کوبهای که موسیقی سنّتی مینوازند ایجاد کرده است.
یکی از روشنترین دلایلی که آهنگسازان عصر جمهوری آثار خود را در فرمهای کلاسیک و بلندپایه ننوشتند عدم درک کافی و عدم تعلیم اصول ما بود.
اینجانب در این کتاب تمام کوشش خود را بهکار بستهام تا اصول را به طریقی سادهتر و قابلفهمتر آنالیز کنم.
مصطفی عبادی مترجم این کتاب در مقدمه می گوید:
شناخت فرهنگ موسیقی کشورهای همسایه همیشه بخشی از دغدغهها و علاقهمندیهای من بوده است. شاید یکی از علل مهم آن وجود تشابه بسیار زیاد و نزدیکی است که میان فرهنگ موسیقی ایران و کشورهای همسایه وجود دارد. بهطور مثال، ارتباط اندامواری که میان دستگاههای موسیقی ایرانی و موقامات آذربایجان وجود دارد یا تلفیق شعر فارسی با موسیقی افغانستانی و قوّالی در پاکستان و نمونههایی دیگر که به ذکر تمامی آنها در اینجا نیازی نیست. اما در این میان سرگذشت ارتباط موسیقی ایران و ترکیه شاید از تمامی کشورهای همسایه تنگاتنگتر، قابلبحثتر و پرفرازونشیبتر باشد.
از میان تمام کشورهای همسایۀ کنونیِ ایران تنها ترکیه است که قدمتی حداقل هفتصدساله در قالب امپراطوری عثمانی و کشور امروزی ترکیه دارد و بقیۀ کشورها محصول تحولات سیاسی_ نظامی منطقه و جهان در دو قرن اخیر یا کمتر از آن هستند. تنها ترکیه است که حوزۀ تعریفشدۀ تمدنی و تاریخی مستند در میان کشورهای همسایۀ ایران دارد. این موضوع بسیار حایز اهمیت است زیرا تعاملات فرهنگی در حوزۀ موسیقی بین دو کشور را بسیار نظاممند کرده پژوهش دراینباره را آسانتر میکند.
اینکه موسیقی ترکی امروزه تشابهات بسیاری ازهرجهت، بهویژه اصول و الگوهای ریتمیکی که در آن استفاده میشود، با موسیقی قدیم ایران دارد تصادفی نبوده و محصول تحولات و تبادلات تنگاتنگ دو حوزۀ تمدنی در روزگاری نهچندان دور است. موسیقی ایران در دورۀ تیموری یکی از بالاترین سطوح روابط خود را با موسیقی ترکی تجربه میکند. بیشک سنّتهای متداول در مکتب منتظمیه و آنچه در پایتختهای فرهنگی ایران دورۀ تیموری (تبریز و هرات) و در پهنۀ ایران بزرگ، بهویژه خراسان و آذربایجان، در باب موسیقی میگذرد بهقدری رشد و بالندگی داشته که بالقوه توان نفوذ و تأثیرگذاری در هر فرهنگی را دارا بوده است.
۱ نظر