با در دست داشتن این نوارها و دیگر نوارهای پرشماری که از سالهای ۱۳۳۰ تا سالهای ۱۳۷۰ از هنر یگانه استاد حسن کسایی ضبط شده میتوان سیر تحول او را دریافت و مراتب رشد حیرتانگیز او را در این ساز مشکل، به گوش شنید. او در تمام این سالها، تا آخرین حد توان از مسائل مالی و حرفهای موسیقی دور بود و به قول خودش «از تجارت با موسیقی» پرهیز داشت. بسیاری از شاگردانش را نیز به رایگان درس میداد و هدف او از موسیقی، مادی و دنیوی نبود.
در اوایل دهۀ ۱۳۵۰ بود که او نیز مثل دیگر استادان بزرگ موسیقی اصیل، بیاعتنایی نسبی مردم و مسئولین نسبت به میراث هنری موسیقی کشورشان را دریافت و با تمام وجود هنرش را برای اشاعه این موسیقی نفیس، در اختیار گذاشت. برنامههای بسیار اجرا کرد، شاگردان مستعد را راه انداخت، در رادیو، یک دوره درسهای شناخت ردیف موسیقی ایرانی با سهتار و صدای خوشش ضبط کرد و در برنامههای جشن هنر شیراز، با تکنوازیهایش، ظرفیتهای ناشناخته موسیقی و هنر بداههنوازی ایرانی را نشان داد. ضمن اینکه از پرورش فرهنگی خود بهعنوان هنرمند سنتی اصفهان نیز غافل نبود.
کمتر نوازندهای بهاندازه او شعر و تکبیتیهای زیبا از حفظ دارد. کمتر کسی بهاندازه او شیرینسخن و حاضرجواب و مناسبگوی است، سرعت انتقال و حضور ذهن و چابکی اجرای او تنها مخصوص به خود اوست. از یاد نبریم که استادان او تنها نوایی و صبا نبودند؛ یکبار ایشان در محفلی خصوصی، نام هجدهتا بیست استاد و هنرمند و نوازنده و خواننده را آوردند که از هرکدام آنها، نکتهها و آموختههای فراوان در حافظه دارند.
از این گذشته، ذهن و طبع استاد کسایی خلقتی است عجیب که تنها نزد نوابغ به یادگار است. گاه شده که از آواز دورهگردی پیر در کوچههای اصفهان، نغمه یا حالتی را الهام گرفته و آن را پرورش داده و در برنامهای یا محفلی، نواخته است. جهان موسیقی ایرانی از آواز چوپان سادهدلی تا بداههنوازی استادی بزرگ و مسلم، برای استاد کسایی، در حکم چشمهای است که از آن آب برمیگیرد و اکسیر هوشربای خاص خود را میسازد. یکبار منتقدی در وصف هنر استاد ابوالحسن صبا نوشت: «آنچه که در ساز او شنیده میشود، نغمههای یک درویش بیابانگرد است که در پنجههای یک استاد مسلم موسیقی، مهار شده و صیقلخورده و به این شکل عالی شنیده میشود.»
در هنر نینوازی ایشان، که اوج آن در تکنوازی و بداههسرایی است، آنچه که خواست شنوندۀ فرهیخته از ماحصل و چکیدۀ موسیقی اصیل ایرانی است، برآورده میشود: صدای شفاف و صاف از ساز، پردههای صحیح، جملات بلیغ و بدیع، آکسانها و تکیهها و تحریرهای متناسب و مؤثر، خلاقیت در متن وفاداری به چارچوب سنت اصیل ایرانی، صلابت در عین ظرافت و برخورداری از ابعاد عمیق عاطفی که روح هنر نوازندگی در همه فرهنگهای شرقی است.
او دیگر از این مرزها گذشته و خود تبدیل به مرجع، سرمشق، حجت و به قول خودش «چکیدۀ موسیقی» شده است. این همان مقام «استادی» است که امروز همه حرفش را میزنند ولی آنها به مصداق حقیقی این عنوان هستند از تعداد انگشتان یکدست هم کمترند و استاد کسایی را در آن بین جایگاهی یگانه است.
۱ نظر