گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

درباره تحولی جسورانه

در خبرها خواندیم که قرار است دو ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک تهران، ادغام شده و به یک ارکستر تبدیل شود. این اقدام جسورانه علی رهبری شاید سومین حرکت بزرگ او بعد از تشکیل دوباره ارکستر سمفونیک تهران و هفتگی کردن کنسرتهای ارکستر سمفونیک تهران است. بسیاری از اهالی موسیقی مخصوصا رهبر سابق ارکستر ملی فرهاد فخرالدینی،‌ به این اقدام اعتراض کردند. پرسش این است که اگر واقعا رپرتواری که با ارکستر ملی اجرا می شده مربوط به ژانر موسیقی کلاسیک بوده است، چرا ادغام شدن این دو ارکستر موجب نگرانی شده است.

از گفتگو های صورت گرفته در شبکه های اجتماعی و مخصوصا اظهارات فرهاد فخرالدینی می توان به این نتیجه رسید که مخالفان این ادغام سه چالش را بر سر راه این ادغام می بینند: الف) نبود ارتباط موسیقایی بین موسیقی های غربی و ایرانی ب) نداشتن تخصص نوازندگان برای اجرای دو نوع موسیقی متفاوت پ) اختلاف سطح آهنگسازی این دو موسیقی

الف) نبود ارتباط موسیقایی بین موسیقی های غربی و ایرانی

تمام ارکسترهای دنیا سعی بر این دارند که هماهنگی نسبی بین رپرتوار اجرایی در یک شب بوجود آورند و نداشتن ارتباط بین دو موسیقی مختلف یکی از چالش های قدیمی در انتخاب رپرتوار ارکسترها است؛ اما گاهی آنطور که باید این هماهنگی صورت نمی پذیرد. غیر از اجرای زنده، این چالش در مورد انتشار صوتی آثار موسیقی کلاسیک نیز وجود دارد، مخصوصا زمانی که قرار است قطعه ای خلاف سنت های معمول در یک آلبوم ضبط شود.
امروز دیگر اهالی موسیقی غرب به این اتفاق عادت کرده اند و از همین رو است که گاهی می بینیم در یک آلبوم که توسط انتشارات معتبر دویچه گرامافون تولید شده، زیگان راول همنشین روندو کاپریچیو سن سانس

می شود و کوارتت های وبر و هایدن

در یک آلبوم کنار هم می نشینند.

با توجه به نمونه های بیشماری که در مورد این همنشینی ها می توان یافت، همنشینی موسیقی سمفونیک یا مجلسی ایرانی هم در کنار آثار مشهور موسیقی کلاسیک غیر معمول نیست. شاید اختلاف سبک بیژن و منیژه دهلوی با پتروشکای استراوینسکی بارها کمتر از اختلاف سبک کوارتت های هایدن و وبر باشد.

ب) نداشتن تخصص نوازندگان برای اجرای دو نوع موسیقی متفاوت

این مسئله را دقیقا فرهاد فخرالدینی در گفتگو با خبرگزاری مهر

اعلام کرد. حال سئوال اینجاست که چرا یک نوازنده ایرانی که سازی غربی می نوازد نباید قادر باشد موسیقی کلاسیک غرب (۱) را با ادیشن لازم بنوازد؟ اگر منظور ایشان عدم توانایی نوازندگان ایرانی در اجرای ادیشن و فواصل موسیقی ایرانی است که باید پرسید، چرا یک نوازنده ایرانی نباید توانایی و شناخت اجرای موسیقی ایرانی را داشته باشد؟ چطور یک ارکستر غربی، به توانی رسیده که آثار میکروتنال را از همه کشورها قبول کند و بنوازد ولی نوازنده ایرانی نباید توانایی نواختن موسیقی ملی اش را داشته باشد؟ اگر واقعا این توانایی وجود ندارد (که بعید است وجود نداشته باشد) باید با کار و تلاش بیشتر این مشکل را حل کرد.

پ) اختلاف سطح آهنگسازی این دو موسیقی

بعضی از منتقدان این اقدام علی رهبری، ادعا می کنندآثاری که از آهنگسازان ایرانی در کنار آثار آهنگسازان بزرگ جهانی اجرا می شود، اختلاف سطح زیادی دارند. به گمان نگارنده این دسته از اهالی موسیقی یا از آثار برجسته آهنگسازان ایرانی بی خبرند یا به کلی دچار بیماری غرب زدگی شده اند و توانایی تشخیص را از دست داده اند. ضمن اینکه بخش بزرگی از همین افراد، اجرا شدن سطحی ترین و ضعیف ترین آثاری که آهنگسازان بزرگ جهان مانند هایدن و موتسارت ساخته اند را کاملا طبیعی می دانند.

نتیجه گیری

بدون شک علی رهبری موفق ترین چهره موسیقی ایرانی است که از هنرستان موسیقی ملی فارغ التحصیل شده است. علی رهبری خود از اولین کسانی بوده که با همنشین کردن موسیقی کلاسیک ایرانی و موسیقی کلاسیک غربی باعث ارتقاء سطح هنری موسیقیدانان ایرانی شده است و در کنار آن، خصوصیت ها و توانایی های موسیقی کلاسیک ایران را نیز به شنوندگان موسیقی کلاسیک غربی نشان داده است.

سابقه نسبتا طولانی فعالیت ارکستر ملی به رهبری و مدیریت هنری فرهاد فخرالدینی، با افولی که از آغاز تا انجام داشت (۲) به خوبی نشان داد جدا شدن موسیقی کلاسیک ایرانی و (به اصطلاح) غربی نه تنها کمکی به موسیقی کلاسیک ایرانی نمی کند بلکه موجب نادیده گرفتن دنیای پرتنوع و رنگارنگ موسیقی کلاسیک دیگر نقاط جهان و محدود شدن موسیقی کلاسیک ایران می شود.

علی رهبری در نشست خبری شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ در تالار وحدت، رسما پایان جدایی موسیقی کلاسیک غربی و موسیقی کلاسیک ایرانی را اعلام کرد و به طور جدی خواستار تولید آثاری همتراز آثار آهنگسازان بزرگ جهان شد…
***
حدود ۱۸۰ سال پیش وقتی اولین جرقه های تولد موسیقی سمفونیک شوروی نمایان می شد، به سختی کسی گمان می کرد آهنگسازانی از این مکتب ظهور می کنند که آثارشان هر روز در سراسر جهان اجرا می شود. در کشور ما هم به صورت خفیف تری در زمان وزیری و هم مکتبان او این اتفاق افتاد و آثار با ارزشی تولید شد و هنرمندان بزرگی در این مکتب به ظهور رسیدند. این تفکر دیدی جهانی دارد و در هنگام تولید و اجرای موسیقی، خود را با قدرتمند ترین آثار جهان می سنجد و رمز پیشرفت اش هم در این نوع نگاه است.

امید است، در کنار هم قرار گرفتن این دو فرهنگ موسیقی بتواند خاطره تولید و اجرای آثار جهانی موسیقی ایران را دوباره زنده کند و بر پویایی و رشد موسیقی ایرانی بیافزاید.

پی نوشت

۱- اصطلاح موسیقی کلاسیک غربی، یک اصطلاح غلط ولی رایج است؛ امروز در سراسر دنیا موسیقی ای که برای فرهیختگان، چه با سازهای غربی و چه با سازهای ملی هر کشور، تولید می شود وجود دارد.
۲- ارکستر ملی به رهبری فرهاد فخرالدینی در اولین اجراهای خود قطعات مشکل تری را به اجرا می گذاشت تا سالهای پایانی فعالیت.

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

دیدگاه ها ۶

  • انشاا… این ارکستر با این برنامه منسجمی که جناب آقای رهبری ارائه کردن موفق باشه و بنده و امثال بنده برای یک مقطع ممتد(!) از موسیقی جدی لذت ببریم.
    و صد البته انشاا… ایشان را مانند قبل فراری ندهند!

  • با سلام
    در مورد نکات ذکر شده شما و آقای رهبری، بنده تا حدود زیادی موافق هستم. اما فعلا این فرایند را «تحولی جسورانه» نمی دانم. البته فقط به عنوان نظرات شخصی یک علاقه مند به موسیقی:
    ۱- در مورد «تغییر نام» ارکستر سمفونیک تهران به ارکستر سمفونیک ملی ایران بنده متوجه دلیل آن نمی شوم. در تمام دنیا ارکسترهای ملی زیادی وجود دارند که هیچ کدام (لااقل تا جایی که بنده اطلاع دارم) حاصل تغییر نام ارکستر سمفونیک یک شهر نبوده اند.
    اگر قرار بر تغییر رپرتوار ارکستر باشد (آن طور که از سخنان بر میآید این ایده اصلی این تغییر است)، آیا بدون ادغام و تغییر نام امکان چنین چیزی نبود؟ آیا این فقط یک نوع اعلان تغییر است؟ اگر این باشد که بر همگان مسلم و واضح است که با آمدن جناب رهبری چنین تغییری در حال رخ دادن است. و اصلا این ادغام به چه معنی است؟ ادغام نوازندگان؟ اینکه از گذشته بوده. ادغام بودجه؟ وقتی بودجه ای برای ارکستر ملی نیست، چه ادغامی؟…
    ۲- دلیل دیگر بنده یک نوع ترس است. یک نوع دید دایی جان ناپلئونی! ترس از این که دیدگاه آقای رهبری و آقایان مسئول در این زمینه هم طراز و هماهنگ نباشد. طبق رفتارهای «کمیت گرا» و «فله ای» که پیش از این از مسئولان دیده ایم، حس میکنم مسئولین گمان می کنند با این کار تبلیغ خواهند کرد که «ما» توانستیم ارکستر ملی را هم احیا کنیم. یا اگر کسی سراغ ارکستر دیگر کشور را گرفت پاسخ بیاید که با ارکستر سمفونیک تهران ادغام شد! البته آنقدر مرده ایم که به تب هم راضی شده ایم.
    در هر صورت این امر بعد از تدوین و تبیین برنامه ها و رپرتوار ارکستر روشن خواهد شد.

  • جناب آقای پورقناد عزیز
    علاقه و ارادت (!) شما به آقای رهبری سر جای خود. ولی این ادغام چه جسارتی می خواست که شما آن را تیتر زدید؟ آیا تشکیل ارکستر سمفونیک که به زعم شما اولین اقدام جسورانه (!) آقای رهبری بوده است توسط ایشان انجام شد؟ مسوولین به این نتیجه رسیدند که این دو ارکستر باید دوباره احیا شوند چه ارتباطی به جسارت آقای رهبری دارد؟ آیا واقعا آقای رهبری بدون شک بهترین فردی است که از هنرستان موسیقی ملی فارغ التحصیل شده؟
    به نظر بنده با توجه به سه موردی که برشمردید جسارت در این بود که آقای رهبری با همان ارکستر سمفونیک تهران کارهای آهنگسازان ایرانی را هم اجرا می کردند و نوازندگان را برای اجرای هر دو نوع موسیقی آماده می کردند و در نتیجه یک ارتباط بین این دو نوع موسیقی برقرار می نمودند و اصلا لازم نبود با برچیدن ارکستر ملی و لغو بودجه آن و یا احتمالا سرازیر نمودن بودجه به ارکستر جدید به این اهداف نایل شد. یکی کردن موسیقی کلاسیک غربی و موسیقی ملی ایران به تنها چیزی که احتیاج ندارد ابلاغ و مصاحبه و دستورالعمل یکی کردن ارکسترها می باشد
    ضمنا همانطور که اطلاع دارید بخشی از رپرتوار ارکستر ملی متعلق به ژانر موسیقی از نوع برنامه گلها بوده است. آیا به نظر شما گنجاندن این نوع قطعات در مطرح ترین ارکستر سمفونیک مملکت مناسب است؟
    آقای رهبری به درستی قصد دارند که در آینده موسیقی باله و اپرا را هم به رپرتوار ارکستر سمفونیک اضافه کنند که به نظر من این اقدام اولین کار جسورانه ایشان خواهد بود ولی سوالم از شما و آقای رهبری که می فرمایند ما در هیچ جای دنیا ارکستر ملی نداریم اینست که آیا در هیچ جای دنیا ارکستر سمفونی یا فیلارمونیک موسیقی اپرا اجرا می کنند؟ پس این همه ارکستر اپرا برای چیست؟
    ای کاش به جای ادغام ارکسترها کاری می کردیم که تعداد ارکسترهای بزرگ بیشتر شود
    جناب آقای پورقناد.. بنده همیشه از مطالب و نوشته های شما بهره برده ام و یقین دارم که در آینده نیز همینگونه خواهد بود ولی با عرض معذرت باید یادآوری نمایم که اصطلاح موسیقی کلاسیک غربی نه تنها غلط نیست بلکه کاملا صحیح می باشد و پیروان این طرز فکر به واژه “کلاسیک” توجهی نداشته ند. ما در ایران هم موسیقی کلاسیک داریم که کارهای سنتی و قدیمی ما را شامل می شود و نوع موسیقی ایرانی مورد اشاره شما موسیقی سمفونیک یا ارکسترال می باشد که این اسامی هیچکدام کامل نیست. ضمنا منظور شما را از موسیقی که برای فرهیختگان اجرا می شود را متوجه نشدم. این نوع موسیقی به چه شکل و در غالب چه ژانرهایی می باشد و فرهیختگان در دسته بندی نویسنده محترم در چه گروهی قرار داشته و چه مشخصاتی دارند؟

    موفق باشید

  • با سلام مجدد
    در مورد ادغام باید این نکته را در نظر گرفت که ترکیب سازهای ارکستر برای اجراها باید تغییر کند. منظورم اضافه شدن گروه سازهای مضرابی و کوبه ای ایرانی است.
    به طور کل همانطور که گفتم باید منتظر رپرتوار و دیگر مسائل مالی و حقوقی ارکستر شد. از انجایی که بنده فقط از طریق اخبار پیگیر وضعیت ارکستر هستم و از نزدیک با نشست ها و برنامه های مدیران و مسئولان مواجه نشدم، هنوز تکلیف بودجه، برنامه های اجرایی ارکستر، برنامه های مربوط به تعمیر و نگهداری سازها و سالن و… برای بنده معلوم نیست. از این جهت یک نوع نگرانی دارم.
    ارکستر سمفونیک تهران و مجموعه تالار رودکی برای دوستداران و اهالی موسیقی این مملکت (یا لااقل برای شخص بنده) مثل یک «تک فرزند عزیزکرده» است!!

بیشتر بحث شده است