«پژوهش» هومان اسعدی (۱۳۸۲) یک مقاله ای است در فصلنامه ماهور که خودِ نویسنده آن را چنین معرفی و ارزیابی نموده است: «مقاله حاضر بخشی از یک طرح تحقیقاتی نگارنده است که هنوز به اتمام نرسیده است». (فصل نامه ماهور شماره ۲۲ ص ۴۶) اما آقای نیک آئین اضافه کرده اند که:
این «پژوهش…بواسطه ی تعریف نقش درجات متفاوت و جامع تری نسبت به دیگر تئوری پردازی ها باعث پیشرفت چشمگیری در تجزیه و تحلیل موسیقی ایرانی شده است» (ایراد ۳-۱ آقای نیک آئین).
هم عجیب است، و هم بعید است که«بخشی از یک طرحِ ناتمام» باعث چنین «پیشرفتی» ( که معلوم نیست کجا و چگونه اندازه گیری شده است)، شده باشد. «طرح تحقیقاتی» ی آقای اسعدی هنوز هم گویا به اتمام نرسیده است تا بتوان در باره آن نقدی نوشت یا « ایرادات آن را روشن» کرد. اما ایشان و آقای فاطمی جزء هیت مؤلفانِ کتاب «مبانی نظری موسیقی ایرانی» هستند که بنده آن را نقد و بررسی کرده ام. (نک به سایت گفتگوی هارمونیک، یا ماهنامه هنر موسیقی شماره۱۳۲بهمن و اسفند ۱۳۹۱) این رساله با تعریف های نادرست و سست از صدا و موسیقی آغاز شده و با گزارشی اشتباه از راست پنجگاه، پایان می یابد.
از سوی دیگر مقاله آقای اسعدی برخلاف گمان آقای نیک آئین، در راستای بررسی های کتاب بنده نیست. دیدگاه آقای اسعدی، قوم موسیقیشناسانه و به گفته خودشان «پدیدارشناسانه، فلسفی، توصیفی» است. در حالیکه بنده در مقدمه دوم کتاب دیدگاه خودم را استقرایی و سیستماتیک معرفی کرده ام. تئوری پردازی من برای شناختِ «حرکت های ملودیک… و روندِ» گوشه های ردیف ها و ساختمان و سازمان دستگاه ها نیست. «دستگاه» سیستم یا عنصر سازنده نیست، یک پدیده هنری ساخته شده است.
سعی من بر این بوده است که سیستم های فعال و موثر و سازنده، در موسیقی ایرانی شناسایی شوند، برای دسترسی به نوآوری و آهنگ سازی و خلاقیت و ساختن دستگاه های جدید و بدیع به زبان موسیقی ایرانی. (در مقایسه با ادبیات، کتاب من در پی شناخت دستور زبان است، نه در پی توصیف و تعریف پدیده های ادبی و سبک های شعر و نثر ) این تفاوت بین موسیقی شناسی سیستماتیک با موسیقی شناسی تطبیقی و توصیفی ی قوم موسیقیشناسی است، که شرح و بسط آن در این جا نمی گنجد. سوء تفاهم ها در مورد ایراد های رده ۴ «مسائل مربوط به تجزیه و تحلیل ها» هم به علت این دیدگاه های مختلف و هم به علت سوء تفاهم در شناخت و تعریف جنسیت ها و ساختار مقام ها، ایجاد شده است. و هم به این علت که در ردیف ها و اجراها، برداشت های متفاوتی از گوشه ها موجود است. بنابراین کتاب من درراستای قوم موسیقیشناسی نیست و احتمالاً برای دانشجویان اتنو موزیکولژی مناسب نیست. امیدوارم که – برای دانشجویان آهنگ سازی در موسیقی ایرانی مفید باشد.
در ضمن آقای نیک آئین بنده را موظف کرده اند که «باید پژوهش های دیگر که مورد قبول من نبوده اند…. بررسی انتقادی انجام داده و ایرادات آنها را روشن کنم» این کار مشکلی است، معمول هم نیست. در ص ۵۶ به تئوری پردازهای دیگر اشاره کرده ام که مورد استفاده و استناد من نبوده اند، اما خود را موظف به بررسی و روشن کردن ایرادات نوشته هایی که به کار من نمی آیند، نمی دانم. نوشته های غیر قابل استفاده زیاد هستند و بنده وقت این کار را ندارم.
در خاتمه این تذکر را لازم می دانم که از معرفی کتابم توسط آقای نیک آئین راضی نیستم. نوشته اند «این کتاب که نظام موسیقاییِ موسیقی کلاسیک ایرانی را بررسی میکند». بنده چنین قصدی نداشته ام. «موسیقی کلاسیک ایرانی» و «نظام موسیقایی آن» برای من معنی دقیق علمی و قابل استفاده ای ندارند. به گفته من این نوشته یک بررسی است برای شناخت «موسیقی ایرانی» با هدفِ بیرون آمدن از وضعیت عامیانه ی گفتمان و استوار کردن ساختار آن به مجموعه مقام ها (حدود ۴۶ مقام) و جنسیت هایشان، به جای هفت دستگاه و پنج آواز.
آخرین نکته اینکه، ضمن تشکر مجدد از آقای نیک آئین امیدوارم که این گفت و گو ی نوشتاری ادامه داشته باشد و علاقمندان و صاحب نظران در آن شرکت کنند. چرا که نقد و بررسی و گفت وگوی نوشته شده، مهمتر از کتاب نوشتن است.
۱ نظر