پس از پیمان سلطانی، کامیار صلواتی در پاسخ به این سئوال که روند بازسازی تصانیف دوره قاجار را چگونه می بینید گفت: «به دلیل تکصدایی بودن آثار موسیقی مربوط به دوره قاجار، کار آهنگسازی و چندصدایی روی آثار موسیقی این دوره بسیار مورد استقبال آهنگسازان معاصر قرار گرفته است ولی من می خواهم از نگاهی دیگر به دسته بندی آثار بازسازی شده، چه به صورت تکصدایی و چه چند صدایی بپردازم؛ ظرف دوره ای و زمانی ای که هر آهنگساز و موزیسین در آن قرار می گیرد، او را ناخودآگاه تحت تاثیر پارادایمهای مسلط خود قرار میدهد.
طبعاً، در هر دوره، آنچه در آن زمان خاص میزید –در این مورد موسیقی کلاسیک ایرانی- از برخی جنبه ها ممکن است ضعیف تر و از برخی جنبه ها قوی تر باشد. حال در ساختن و پرداختن یک اثر هنری، مثلاً یک آلبوم موسیقی، میتوان در مواجهه با این الگوهای غالب واکنشی فعال یا منفعلانه داشت، یکسره ذهنیت های غالب را، بی آنکه خود متوجه شد، پذیرفت، یا نوعی دیگر به مواجهه برخاست.
اثر حاضر از زمره ی آثاریست که مستقیماً درگیر دو دوره ی مشخص و شناخته شده در موسیقی کلاسیک ایرانیست: موسیقی دوره ی قاجار و اوایل پهلوی (که از لحاظ سبک شناسانه آن را امتداد قاجار محسوب میکنیم)، و موسیقی حال حاضر که خواه نا خواه، الگوهای ذهنی آهنگساز را تحت تاثیر قرار میدهد. آثار مشابه را از جنبه ی برخورد با این دو الگو میتوان به دسته های گوناگونی تقسیم کرد؛ امّا در مورد مثال موردِ بحث، یعنی توجه به موسیقی دوران قاجار در زمانِ حاضر، شاید بتوان از لحاظِ نوع برخورد فعالانه یا منفعلانه با قواعد پیدا و پنهان جاری در این دو دوره، سه دسته ی کلّی را شناسایی کرد که طبیعتاً در هر سه مورد آهنگساز مجبور است دست به انتخابهایی بزند: ۱- آنهایی که در تلاش برای شبیه سازی آگاهانه ی آن دورهی تاریخی اند، مثلاً می کوشند که از سازبندی تا سونوریته و سرعت اجرا گرفته تا تنظیم جملات و جواب ها، پیرو آن دوره باشند، مانند برخی آثار داریوش طلایی، یا گروه بازسازی محمدرضا لطفی، که در نمونه ی دوم، غلبه ی ذهنیتِ معاصر، برخلاف آنچه آهنگساز سعی در نشان دادن اش داشته، تا جایی ست که در برخی مواردی عدم تطابق هایی غیرقابل چشم پوشی با موسیقی دوره ی مرجع به چشم می خورد؛ ۲- آنهایی که قالب یا خود موسیقی آن دوره را در قالب دوره ی حاضر می نشانند که از لحاظ تلاش برای فعالانه عمل کردن کمترین سهم را دارند. مثلاً گروهی اونیسون نواز با عود و بم تار و دف و تمبک که همان ملودی قاجاری را روی این گروه سوار می کند و یا در حالتی پرداخت شده تر، جملاتی سازی بین جملات آوازی اضافه می کند. معمولاً این دسته دارای اهداف چندان مشخصی در باز اجرای این آثار نیست. ۳- گروه سوم، که شاید فعالانه ترین واکنش را دارند، آن هایی اند که موشکافانه، تحلیلی و نقادانه به مبدا و مقصد زمان تماشا میکنند؛ و من بر اینم که «پیمان عشق»، از جنبه هایی، متعلق به دسته ی سوم است.
از سوی دیگر، برخی عناصر دیگر، مانند سازبندی، محصول دورانِ اخیر است که توجه به بوم ایران و آنچه که متعلق به خود است، منجر به تقویت نسبی گروه هایی با سازبندی صرفاً ایرانی و حتی اندکی باعث پیشرفت سونوریته و ساختار سازهای ایرانی شده. به عبارت دیگر، با آنالیز کلی اثر، میتوانیم متوجه شویم که در اینجا، با رویکردی منفعلانه مواجه نیستیم، که ذهنی فعال را در مقابل داریم که با ابزاری قوی با نام منطق بر اساس دانسته های پیشین، تسلیم ضوابط مسلط هیچ دوره و شیوهای نشده؛ گزینش کرده و در ترکیبی همگون، به پرداخت این گزیده دست زده و از یک مادهی خام که در دوران خود هم جزو بهترین آثار نبوده، اثری شنیدنی ساخته. چنین گزینشی، و آگاهانه مواجه شدن با این الگوها، نیازمند مطالعه و تجربه ی شنیداری و دانش و منطق پربار و چندجانبه است تا هر جا خلاء یا کمبودی احساس شده، با بهره گیری از این داشته ها و وارد کردن آن ها در یک بستر همگون، جاهای خالی پر شود و اثری یکدست، پُربار و شنیدنی پدید آورد.»
۱ نظر