نگاهی به آلبوم ˝باده تویی˝ اثر حسین علیزاده و گروه همآوایان
˝باده تویی˝، از جهاتی، در مقایسه با آن دسته از آثار علیزاده که در سالهای اخیر با آنسامبل و به صورت آهنگسازی شده ضبط شده، یک نقطهی عطف به شمار می رود. از جهاتی دیگر امّا، چیزی جز تکرار ایدههای پیشین آهنگساز به صورت بستهای منسجم و پرداخت شدهتر نیست. به همین دلیل است که همانقدر که میتوان سخن تکراری ˝آن روزهای خوب˝ علیزاده را در نقد این کار بازگو کرد، میتوان بر ارزشهای فراوانِ این اثر، به عنوان یک ˝آلبومِ خوب˝ نیز تاکید کرد.
از حیث سازبندی، اولّین نکته ای که در مورد “باده تویی” به چشم میخورد، تعدد چشمگیر سازها در مقایسه با آثار پیشین مشابه آهنگساز است. اگر در “سرود گل”، کمانچه، تار بم، رباب و تار، در “به تماشای آبهای سپید” دودوک و شور انگیز، در “راز و نیاز” سهتار و کمانچه و عود و در “راز نو” تار و تنبور همراهی کنندهی خوانندگان بودند، در “باده تویی”، قانون، بم تار، سه تار، شورانگیز، نی، کمانچه، قیچک و عود همراه کنندهی آوازخوانان هستند؛ هر چند در این میان نقش سازی مثل “سه تار” (به استثنای بخشی از قطعهی “هنگام”) دقیقاً در گروه تعریف شده و مشخص نیست.
در این آلبوم، گاه ایدههایی ریتمیک و یا ریتمیک-ملودیک دارای نقشی ساختاری در شکلگیری قطعات هستند. برای مثال، در قطعهی سماع، با وزنی که شامل متری با پایه پنج ضربی نوشته شده است، با چند ایدهی سادهی ریتمیک-ملودیک روبروییم. الگوی همراهی شعر و موسیقی از نظر ریتمیک کمابیش تا پایان قطعه یکسان است. این الگوی ریتمیک متشکل از دو بافت نسبتاً متضاد متراکم و کشیده (با تاکید بر مصوتهای بلند انتهای هر بیت) در امتداد هم روی ابیات قرار میگیرند (برای مثال، ز شراب لعل نوشین، من رندِ+ بی نوا را). انگارهی ریتمیک ملودیک پایین روندهای که با حالتی بازیگوشانه توسط پیتزکاتوی سازهای کششی اجرا میشود معمولاً زیر بخش کشیدهتر اجرا میشود. پیوستگی و همبستگی ریتم-ملودی در دو قطعهی دیگر نیز نقشی مهم را بر عهده دارد. اولّین قطعه، “نغمهی جانسوز” است. صدای ضربات کوبهای (احتمالاً با الگویی چهارضربی که ضرب چهارم به سکوت تبدیل شده و دیگر ضربها متاکد شدهاند)، از ابتدا تا انتهای قطعه به صورت یکسان تکرار میشوند.
بافت ریتمیک جملات آوازی در حالتی میان “آواز” (به معنای سنتی آن در موسیقی دستگاهی، یعنی اجرای جملات غیرمتریک) و جملات منظم متریک-ریتمیک به طرز جالبی در نوسانند. هرجا که احساس “آوازی” بودن ملودی غلبهی بیشتری پیدا میکند، اجرای تحریری ریتمیک که همگام با آکسانهای ضربهای تکرارشوندهی متاکدیست که پیشتر در مورد آنها صحبت شد، بسان نخ تسبیح، به طرزی مطبوع، شنونده را به روال منظم آهنگ متصل میکند. دومین قطعهای که عنصر ریتم در آن –به صورتی واضحتر- نقشی پر اهمیت ایفا میکند، قطعهی “باده تویی” ست. آکسانهای برجسته و موکد و نوسان اندک شکل ملودیک جملاتی که برای آواز نوشتهاند (به خصوص جملاتی که روی ابیات اولیهی قطعه نوشته شدهاند) به طور واضح و تعمدی در تلاش برای تاکید بر ریتم پرتحرک شعر مولانا هستند. به همین سبب، در این قطعه، نقش عوامل دینامیک در تاکید بر ابیات شعر پررنگتر میشود؛ گسترهای از نوانسهای دینامیک مختلف (چه با ایجاد تفاوت و تضاد و تاکید با شدت و ضعف دادن به نتهای آوازی و چه با استفاده از حالاتی مانند کرشندو) در این قطعه شنیده میشود.
به طور کلّی، “باده تویی” مجموعهایست بسط یافته از برخی تجربیات پیشین آهنگساز. “باده تویی” در مقایسه با “سرود گل” و “به تماشای…” پیچیدهتر و چندلایهتر است؛ هر چند در آن اثری از بسیاری از بداعتهای که در آثار قدیمیتر آهنگساز شنیده میشد، نیست. از طرفی، برخی اتفاقاتی که پیش از این در موسیقی فیلمهای علیزاده شنیده میشد، در “باده تویی” نیز، که به عنوان یک آلبوم دارای کارکردی دیگر است، شنیده میشود. نمود مشخص این مساله را میتوان در دو قطعهی متوالیِ “نغمهی جانسوز” و “هنگام” شنید. در “نغمهی جانسوز”، حضور مقتدر عنصر کوبهای و عدم همراهی ساز ملودیک (به استثنای تک مضرابهایی بر روی همان ضربات کوبهای)، ضمن آن که یادآور برخی تجارب پیشین آهنگساز با الهام از موسیقی مذهبیست، تداعیگر برخی قطعات موسیقی فیلم او نیز هست. این مساله حتی در شیوهی تصنیف چندصداییها و حرکت آزاد و همزمان صداها در دانگهای مختلف (برخلاف بسیاری از فرازهای آلبوم که خطوط همراهیکننده دارای آزادی عمل زیادی نیستند) نیز شنیده میشود.
۱ نظر