از نظر اوضاع سیاسی نیز این سالها مقارن با زمانی بود، که شرایط مناسبی برای احیا موجود بود؛ به این صورت که ترتیب قرار گرفتن نیروها در حکومت پهلوی به گونهای بود که ایجاد پایگاه و بدست آوردن حمایتهای لازم برای تحقق احیا را امکانپذیر میکرد. حتا برخی محققان تا آنجا این موضوع را سیاسی و مهم میدانند که به رقابتهای داخلی خانوادهی پهلوی۷ یا رقابتهای وزارت فرهنگ و هنر و سازمان رادیو تلویزیون و اثر آن بر جریان احیای موسیقی سنتی، به ویژه تشکیل و نحوهی کار «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی» از سال ۱۳۴۷ به بعد اشاره میکنند (فرهادپور ۱/۱۳۸۴).
در هر حال جنبش احیای موسیقی سنتی ایران در بهترین زمان ممکن، یعنی زمانی که شرایط ملی و بینالمللی از دیدگاه سیاسی-اداری و دیدگاههای علمی و زیباشناسانه آمادهی پذیرش بود رخ داد و در مدت زمانی کوتاه به مهمترین جریان در هنر موسیقی ایران تبدیل شد.
مقایسهی جنبش احیای موسیقی ایرانی با مدل نظری لیوینگستُن
لیوینگستُن در مدلی که برای جنبشهای احیا ارائه میدهد، ۶ مورد را به عنوان «محتویات اساسی» پیشنهاد میدهد. وی اشاره میکند، این خصوصیات که معمولا در جنبشهای احیا تکرار میشود و برای مدل او جنبهی توصیفی دارد، عبارت است از :
۱. یک فرد یا گروه یا گروه کوچک به عنوان «احیاگران محوری»
۲. منابع اطلاعاتی و/یا اصیل برای احیا (مثلا ضبطهای تاریخی)
۳. یک نظام عقیدتی و گفتمان احیاگرا
۴. گروهی از پیروان که پایهی جمعیت احیاگرا را تشکیل دهند
۵. فعالیتهای احیاگرایی (سازمانها، جشنوارهها، مسابقهها)
۶. اقدامهای غیر انتفاعی و/یا تجاری برای تغذیهی بازار احیاگرایی. (لیوینگستن ۱۳۸۴: ۹۸)
برای یافتن مورد اول در جنبش احیای موسیقی سنتی ایران مشکل چندانی وجود ندارد. بدون تردید میتوان «نورعلی برومند» را شخصیت مرکزی و محور فعالیتهایی دانست که در دهه ۴۰ و ۵۰ برای زنده کردن سنت موسیقی دستگاهی انجام میشد. وی از جامعیت لازم برای تبدیل شدن به مرکز چنین فعالیتی برخوردار بود و همچنین در جامعهی موسیقی آن زمان در جایگاهی قرار داشت که تبدیل فعالیتهای احیاگرانه به جریانی اجتماعی را برای او امکانپذیر میساخت.
فعالیت برومند در مقام استاد دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران که در اوایل آن سالها آغاز شد، موقعیتی را در اختیار وی قرار داد تا گروه کوچک اما بسیار موثری را از دانشجویانِ طرفدار احیا تربیت کند که بعدها پایهی اصلیِ جنبش احیا شدند.
علاوه بر شخصیت مقتدر نورعلی برومند، حضور دو موسیقیدان تحصیل کردهی دیگر را نیز در فعالیتهای احیا، هر چند هریک به دلایلی، به اندازهی برومند موثر واقع نشدند، نمیتوان ندیده گرفت. مهدی برکشلی در مقام رییس کمیتهی ملی موسیقی ایران حتا پیش از این دوره، مرکزی برای حفظ و اعتلای موسیقی [ایرانی] و با همین عنوان تشکیل داد (مسیبزاده ۳/۱۳۸۲) (۸). با این حساب شاید بتوان او را در این راه پیش قدم دانست، هر چند مشخص نیست این اقدام او نتیجهی مشخصی داشته است یا نه. صفوت در این باره میگوید:
“در آن موقع زمینهی اجتماعی خیلی فراهم نبود و ما نفهمیدیم که این انجمن کاری انجام داد یا نه؟” (مسیبزاده ۲/۱۳۸۲: ۱۹۶)
نفر دوم داریوش صفوت بود، موسیقیدانی که در مقام استاد دانشگاه در ایران و فرانسه، استدلالهایی دربارهی ضرورت حمایت و پشتیبانی از موسیقی اصیل داشت. وی در دوره اقامتش در فرانسه کتابی در مورد موسیقی ایرانی نوشت و در آن پیشنهاد داد مرکزی با هدف حفظ این موسیقی تاسیس شود. بدلیل آنکه کتاب وی محرک اصلی برای تاسیس مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی شد و نیز این که در دورهی اول فعالیت مرکز ریاست آن را بر عهده داشت۹، صفوت را نیز باید جزء افراد تاثیر گذار بر جریان احیا و از جمله «احیاگران محوری» دانست.
هر چند به کار بردن عنوان گروه احیاگران محوری برای این جمع و یکجا قرار دادن همهی آنها به دلیل تفاوتهایشان تا حدودی مشکل است، اما بدلیل مرکزیت موضوع احیای موسیقی ایرانی در فعالیت این افراد و نقش تعیین کنندهی هر یک در جریان احیای موسیقی ایرانی، آنها به عنوان هستهی اصلی گروه محوری در نظر گرفته شدند.
پی نوشت
۷- این رقابتها بیشتر میان دو زن قدرتمند خانواده سلطنتی، فرح و اشرف پهلوی، که ریاست برخی بنیادهای فرهنگی و خیریه وابسته به خاندان سلطنتی را بر عهده داشتند، جریان داشت. وزارت فرهنگ و هنر و رییس آن (پهلبد) و همچنین جریانهای غربگراتر تحت همایت اشرف و رادیو و تلویزیون ملی به ریاست قطبی و جریانهای سنتگرا (و همچنین برخی جریانهای روشنفکری) تحت حمایت فرح پهلوی بودند.
۸- صفوت در گفتگویی با مسیبزاده نام این مرکز را «مرکز حفظ و اعلای موسیقی» ذکر میکند (مسییبزاده ۲/۱۳۸۲).
۹- در مقالات پژوهشی مختلف فعالیت مرکز حفظ و اشاعه از لحاظ تاریخی به شکلهای مختلفی تقسیم شده است. تقسیم بندی مورد استفاده در اینجا برگرفته از مقاله «نگاهی به تاریخچه مرکز حفظ و اشاعه موسیقی» است (مسیبزاده ۱/۱۳۸۲). برای اطلاع از تقسیم بندیهای دیگر نک. (فرهادپور ۱،۲،۳/۱۳۸۴).
۱ نظر