فرهاد فخرالدینی، امروز در مرز هشتاد سالگیاش در مقام یک آهنگساز و رهبر ارکستر، جایگاه تعریفشده و مشخصی دارد. اما جایگاه «فخرالدینیِ مؤلف» در حوزهی پژوهش موسیقی کجاست؟ در چه زمینههایی در پی پاسخ به چه پرسشهایی بودهاست؟ محور گفتگوی حاضر، مقالات و کتابهای این موسیقیدان نامآشناست؛ آنگاه که چوب رهبری ارکستر را زمین میگذارد و قلم در دست میگیرد:
شما در سالهای دور در «مجله موزیک ایران» مقالاتی نوشته بودید. از فضای کار در آن مجله برایمان بگویید و تفاوتی که به نظر شما با امروز داشت.
فکر میکنم مهمترین نکته این باشد که در آن روزگار، آدمهایی را داشتیم که دلشان بیشتر به حال فرهنگ و هنر ایران میسوخت و این عامل مهمی در کارشان بود. مثلاً در دورهی اول مجلهی موزیک، آدمهایی مانند صادق هدایت هم حضور داشتند. هدایت موزیسین نبود ولی میگفت حالا که یک مجلهی خوب موسیقی منتشر میشود او هم کمک کند. بهنظرم آدمهای آن دوره دلسوزتر بودند.
تمام مقالات مجلهی موزیک باور کنید مجانی نوشته میشدند یا در مواردی با مبلغی بسیار بسیار ناچیز. در چنان فضای پر از عشق و علاقهای، حتی ما به عنوان شاگرد هم میدیدیم که استادانمان با چه احساس مسئولیتی کار میکنند. اتفاقاً یک بار با دوست فقیدم همایون خرم صحبت میکردیم که مثلاً استاد عالیقدری مثل ابوالحسن صبا به خاطر دو سه هنرجو که یکیشان من بودم در هفته دو روز به هنرستان میآمد درحالی که حتی ماشین سواری هم نداشت.
هنرستان در خیابان سزاوار بود و منزل صبا در ظهیرالاسلام. این مرد این راه را میآمد و میرفت. لابد کلی طول میکشید از منزل تا هنرستان برسد و دو ساعت هم با ما بود و کار میکرد و دوباره چقدر طول میکشید تا به منزلش بازگردد! شهریهی چندانی هم که ما نمیدادیم و هر چه بود برای چنین استادی ناچیز بود ولی حتی یک جلسه هم غیبت نمیکرد مگر اینکه بیمار باشد.
یادم میآید که چقدر راحت، منِ شاگرد پیشنهاد میدادم که اگر فلان بخش موسیقی طور دیگری باشد، بهتر خواهد بود و او مرا تشویق میکرد و نمیگفت که این فضولیها به تو نیامده! اینها درسهایی بود که در کنار درسهای دیگر از این بزرگان میگرفتیم. شاید اندک ارثی هم من از این حیث برده باشم که همیشه احساس کردهام من هم وظیفهای دارم و باید کاری انجام دهم. آهنگسازی و رهبری ارکستر کافی نیست و خیلی چیزهای دیگر هم لازم است. یا آدمی مثل آقای خالقی که من در ارکسترش بودم، میدیدم که با چه متانت و حوصلهای کار میکند. حتی یکبار داد زدنش را در زندگیام به یاد نمیآورم که بگویم او فلان جا خشمگین شد! برای من در کار با ارکستر، خالقی یک الگو بود و خیلی الگوهای دیگر که نمیخواهم وارد جزئیات شوم.
از مجلهی موزیک در آن دوره استقبال میشد؟ موزیسین ها یا مردم میخواندند؟
بله. خیلی مورد توجه بود. البته یکی دو بار فاصله افتاد در انتشارش. هنوز هم به نظرم مطالب خیلی مفیدی دارد. به ویژه دورهی اول مجله که آدمهای خاصی حضور داشتند. بهمن هیربد، روحالله خالقی، ابوالحسن صبا، حسین دهلوی، فرامرز پایور، ساسان سپنتا و دیگران.
۱ نظر