زمانی که مرتضی نی داوود درآمد نوا را با محوریت درجه ی چهارم شور سُل اجرا می کند، قبل و بعد از آن نت (نت شاهد)، هر چه هست به سوی آن درجه کشیده می شود و جذب آن می گردد. تمامی تأکید ها و قدرت را همان نت محوری نشان می دهد و تداوم را یادآوری می کند، می ایستد و دوباره قرن را به صورت کشیده اجرا و یادآوری می کند، پدال می سازد، به واخون می زند، چرا که می خواهد بگوید پایانی وجود نخواهد داشت و بگوید که چهارچوب و قلمرو موسیقی دستگاهی این شرایط را به گونه ای برای او فراهم ساخته است که تکرار، آن را زیبا تر ساخته و این زیبایی زمانی دو چندان می شود، که آواز او را همراهی می کند.
در چنین شرایطی فرود به راحتی فراهم نمی شود؛ در عین حال در پی هر فرودی، اوجی نهفته و در پی هر اوجی فرودی. نقطه ی پایداری صدا در این نوع موسیقی، به تأخیر آمرانه ای است که از سوی مجری به ساختار این موسیقی تحمیل می شود.
واخون ها و واریاسیون ها و رفتار هِتِروفونیک (Heterophonic) واری که در درون تم ها و موتیف ها فراهم می شود، امکان گسترش و بسط را در این موسیقی دوچندان می کند و به همین دلیل این موسیقی به سوی نامیرایی سوق داده می شود.
اجراهای متأخر در قیاس با اجراهای قبل با دو تغییر عمده در رویکرد و شیوه ی اجرایی آمیخته شده است.
اجراهای موسیقی دستگاهی تا سه نسل پس از خانواده ی فراهانی، دو خاصیت عمده داشته اند؛ اول این که تداوم و ماندگاری صدا در طول اجرا حل می شده، به این معنی که از آغاز تا پایان اجرا مجموعه ی انتخابی قطعات و فرم ها در یک قالب قرار می گیرد، گرچه به سرعت و تمپوی بسیار بالا وابسته هستند، اما کُندی و تراکم مجموعه در طول روند موسیقی بارز است.
دوم تراکم و طویل بودن قطعات و مجموعه های چیده شده کنار هم است که از ابتدا تا انتها بسیار متراکم و پیوسته انجام می گردد، اما تک تک قطعات به تنهایی تمپویی بسیار بالا دارند. در اجراهای متأخر، مجموعه ی انتخابی و قطعات کنار هم چیده شده، بسیار اندک و کوتاه اند، اما قطعات به تنهایی با تراکم کم و کشیده و اجرایی کُند انجام می گیرد. بخش غالب اجراها در گذشته متکی به روحیه ی فمینین و در اجراهای اخیر، وابسته به روحیه ی مسکالین است.
گرچه موارد متعددی در موسیقی دستگاهی و حتا موسیقی فولک و در عین حال موسیقی دوران باروک، به دلیل نزدیکی این سه ژانر در برخی موارد، وجود دارد که روند امتداد و ماندگاری صوت را تضمین می کند؛ اما مهم ترین نکته ی آن درآمیختگی عبارات موسیقایی و همگونی صدا با طبیعت است.
همگونی به این صورت که بر اساس نمادهای موجود در طبیعت در این نوع از موسیقی ها، نشانه سازی صورت می گیرد. این نوع از موسیقی که متکی بر تکرار و قرینه سازی است، با اتکا به نشانه های سمبولیک، موسیقی را در مرحله ی گذار قرار می دهد و آن قدر بحران و توهم می آفریند که در فاصله ی سکوت قبل از اثر و بعد از آن، منجر به تلاقی و درگیری فضا و زمان می شود و به عمر صدا می افزاید.
البته در مورد مجریان موسیقی دستگاهی در دوران معاصر، به دلیل تغییر عقاید و نگرش و بحران های اجتماعی آن ها، موضوع صدا و شکل نگهداری آن نسبت به گذشته تغییراتی به وجود آورده، که من این واکنش را کمی افراطی و عجولانه می دانم، واکنشی که آن ها نسبت به فقدان دنیایی که می توانند به آن تکیه کنند، انجام داده اند.
مطلب جالبی بود
ممنون
بسیار لذت بردم و آموختم .ممنون
قلم و اندیشه شما ستودنی است.