در کنار بحث های معنا شناختی در حوزه ی صوت باید توجه داشت که آهنگ سازان موسیقی کنکرت (Concrete) صدا را به عنوان یک شیء صوتی به حساب نمی آورند. این گروه فرایند صوت را در هر منبعی جستجو می کنند و برای دستیابی صدا به صداهای موجود پیشین بسنده نکرده و در عین حال موسیقی را نیز صرفاً بر اساس منابع صوتی تعریف نمی کنند، چرا که غالباً اعتقاد دارند که شیء صوتی وجود ندارد، مگر آن که بر اثر ساکن شدن بر روی یک حامل به وجود آمده باشد. شاید این بحث شیء صوتی فقط یک جدال بی سرانجام باشد میان موسیقی دانان کنکرت فرانسوی و الکترونیک آلمانی، که آن هم بر اثر مشخص شدن واقعیت صوتی و تقدمش به ساکن شدن صوت بوده است.
تمامی این کوشش ها به این سبب انجام گرفته که عمل گوش کردن، خستگی ناپذیر گردد و صوت، جاری تلقی شده و زمینه ای را فراهم سازد که گوش کردن بُعدی از مکان آکوستیکی را فراهم آورده و از این طریق با مرگ صدا به مقابله برخیزد.
به نظر می رسد که تلاش ما باید علاوه بر کنترل ساختار فیزیکی صوت، به تفکیک انواع نواک های تُنال و شیوشی باشد. به این صورت می توانیم توهم صوتی را بی آفرینیم و با اضافه نمودن چند صوت ساکن شده، و با دستیابی به فرکانس های زیرِ صدا، دامنه این عنصر را تا جایی که امکان دارد کاهش دهیم و شرایط حضور یک سازه ی صوتی بم را فراهم کنیم و از این طریق به سوی یک مجموعه ی صوتی متوهم پیش رویم.
در نتیجه شرایطی مارپیچ گونه را فراهم آورده ایم تا بتوانیم در این موقعیت به آمیختگی سازه ها کمک کنیم. این مبارزه علیه میرایی صوت، تفاوت های بی شمار با رفتار های صوتی در موسیقی دستگاهی ایران دارد و آن این است که در موسیقی دستگاهی تأخیر و توهم به دلیل حضور واسطه ها و فاصله ی تاریخی مولد و مجری، نا خواسته انجام می گیرد و سکوت زمانی نمایان می شود که نمادها به پایان رسیده اند. در موسیقی مُدال، حضور نمادها و نشانه ها بسیار متعدد و پر رنگ است. به همین دلیل استفاده از تک تک آن ها و پردازششان نیازمند صرف وقت است و به همین طریق سکوت با تأخیر انجام گرفته و صدا حضوری به درازای افق می یابد.
اما کیج روش دیگری را برای ماندگاری صوت به کار می گیرد که در آن سکوت برای عاری بودن از اتهام در صوت مداخله می کند و از این طریق، این بار صدا و سکوت مشترکاً مرگ را به تعویق ابدی می اندازند. به این صورت که کیج در برخی از آثار هیچ صوتی را تولید نمی کند و این عمل را برای نشان دادن و شنیده شدن بیش از حد صدا به کار می برد.
او معتقد است که در صورت فقدان کامل نت های نوشته شده نیز، عدم اثر وجود نخواهد داشت. همچنین می گوید موسیقی باید از جوی که در آن به اجرا در می آید و خلق می شود، نشأت بگیرد. در این شرایط معنای مقدس صوت و بی اعتباری سکوت در تمامی آداب موسیقی به هم می ریزد. او با گرایش و تکیه بر فلسفه ی ذن و آی چینگ، هر صوتی را موسیقی می داند و علاقه ی خود را به موسیقی و همه نوع صوتی، به گونه ای نشان می دهد که نهایتاً تصمیم می گیرد آن ها را به طور دقیق سازماندهی کند.
ما باید آگاه باشیم و بدانیم که صدا و سکوت و مداخله شان، ناظر بر حوادث آینده اند و آن چه که بی صداست، به منزله ی زندگی است. برای حیات صدا نیاز نیست که تمامی قلمرو صوت را در بر گیریم، زیرا از تمامی مواد صوتی امکان بهره برداری وجود خواهد داشت.
منابع:
Parallels and Paradoxes: Danial Barenboim and Edward W. Said 1-
۲- Adorno on Music: Robert W. Witkin
۳- Philosophical Perspectives on Music: Wayne D.Bowman
۴- Dictionary of 20th-Century Music
۵- ۲۰th-Century Music: Jan noel ven vaid
۱ نظر