با بهکار بردن واژهی منحط یا واژگانی از این دست برای اجراهای موسیقی رادیویی در آن وقت، و سعی در اثبات این موضوع که موسیقی دستگاهی نمونهی موسیقی هنری و اندیشمندانه (گاه در گرایشهای سختگیرانهتر، تنها شکل هنری موسیقی ایران) است، عملا جنبش میخواست وضعیت موسیقی را بهبود بخشد و الگوی موسیقایی بهتری را دستکم برای قشر فرهنگی جامعهی آنوقت ارائه کند. نگاهی اجمالی به گفتههای اعضای جنبش در آن سالها، میزان تطابق وضعیت جنبش احیای موسیقی را با تعریف لیوینگستُن نمایش میدهد:
“انقلاب مشروطیت و بخصوص جنگ بین المللی دوم خیلی لطمه به هنر اصیل زد. این بود که همه بزرگان ما به فکر بودند که کاری برای موسیقی بکنند.”( صفوت، داریوش در مسیبزاده ۲/۱۳۸۲: ۱۹۶)
“درست در سالهایی که موسیقی سنتی ما در حال فراموشی بود و حتا گوش مردم تحت تاثیر آن نوع موسیقیهایی که از رادیو-تلویزیون پخش میشد نسبت به موسیقی اصیل ایرانی بیگانه شده بود…” (حدادیان، محمدعلی در کریمی ۱۳۸۰: ۸۱)؛ ایرانیکها از این مقاله است.
“این حقیقت را نباید فروگذار کرد که در کنار، به ویژه موسیقی مغشوش و بیریشه…” (حدادیان، محمدعلی در کریمی ۱۳۸۰: ۸۱)
“یک نوع ارزش تازه روی موسیقی ایرانی گذاشته شد؛ چه در اجرا و چه در برخورد با موسیقی. کاری که در آن دوران انجام شد، احیای موسیقی سنتی و بازسازی آن بود؛ یعنی برگشت به فرهنگ گذشته و جستوجوی ریشهها برای کسب هویت فرهنگی. …جامعه میخواست از بیهویتی فرهنگی رها شود…” (کریمی ۱۳۸۰)؛ ایرانیکها از این مقاله است.
“مرکز حفظ و اشاعه، مرکز تحقیق بود و کاری برای بازسازی موسیقی ایرانی که در مرحلهی فراموشی و رنگ باختگی بود.” (علیزاده، حسین در کریمی ۱۳۸۰: ۱۲۶)؛ ایرانیکها از این مقاله است.
با نگاهی به این اظهار نظرها۵ و مطالب پیش از آن، مشخص میشود که جنبش احیای موسیقی سنتی (دستگاهی) ایرانی را به خوبی میتوان یک جنبش احیا، مطابق با تعریف لیوینگستُن دانست. همین موضوع کاربرد مدل نظری او را برای بررسی جنبش در ایران جایز میکند.
بررسی شرایط اولیه برای احیای موسیقی سنتی ایران
احیای موسیقی سنتی ایران نیز مانند دیگر جنبشهای احیا بر اساس ملاحظاتی شکل گرفته است که نبودن یک یا چند تای آنها میتوانست منجر به نابودیاش شود. از جمله مهمترینِ این شرایط، امکانپذیری احیا است، که در ایران فراهم بود. استادان موسیقی سنتی با وجود سن زیادشان، هنوز در قید حیات بودند و همچنین آثار شنیداری از استادانی که در قید حیات نبودند نیز در دست بود۶؛ بنابراین احیا امکانپذیر بود.
شرایط اجتماعی آن زمان نیز محیط خوبی را برای فعالیتهای احیاگرانه پدید میآورد؛ جشن هنر که سالی یک بار در شیراز برگزار میشد، و همچنین «کنگرهی بینالمللی موسیقی دربارهی حفاظت موسیقی اصیل ملی و عامیانه» که در سال ۱۳۴۰ در تهران برگزار شد، این بحث بینالمللی را که در آن وقت در دنیا و بخصوص حوزههای دانشگاهی فرانسه در جریان بود، در ایران نیز مطرح ساخت.
هر چند پیشتر استادان موسیقی ایران نیز به ضرورت چنین فعالیتهایی اشاره کرده بودند، اما توجه به آن، به خصوص پس از کنگره در سال ۱۳۴۰ جنبهی دیگری یافت؛ چرا که این بار بحث احیا را موسیقیشناسان و دانشمندان خارجی مطرح میکردند.
این موضوع روی مراکز دولتی که در آن زمان برای ایجاد نوعی نوگرایی وابسته به غرب فعالیت میکردند (و به همین دلیل از لحاظ نظری به آنچه از غرب میآمد توجه بسیار داشتند)، تاثیر زیادی گذاشت؛ در ضمن پشتیبانی جهانی را نیز برای اندک اندیشمندانی که در ایران احیا را لازم میدانستند، فراهم کرد.
پانوشت:
۵. البته به جز صفوت همهی اظهار نظرها مربوط به شاگردان مرکز و استادان جوان بعدی است و متاسفانه کمتر چیزی از اظهار نظر استادان و مراجع اصلی در دست است، اما این موضوع از ارزش نقل قولهای آمده نمیکاهد چرا که به نظر میرسد نظر استادان نیز به آنها نزدیک بوده است.
۶. همین امر باعث میشد که برد تاریخی احیا به نمونههای پایان دورهی قاجاریه یعنی از زمانی که اولین ضبطهای موسیقی انجام شده یا با واسطه اطلاعاتی از آن در دست بود، محدود شود. برای مثال هیچ شانسی برای بازسازی موسیقی دورهی صفوی وجود نداشت، چرا که اطلاعات باقی مانده از موسیقی این دوره برای این منظور کافی نبود.
۱ نظر