با گذشت دو هفته از برگزاری کنسرت ارکستر زهی کیف در تهران به رهبری ولادمیر سیرنکو، هنوز بازار نقد این کنسرت داغ است و در سایت هر خبرگزاری، چند تیتر مربوط به این کنسرت وجود دارد. عطا نویدی، از همکاران سایت “گفتگوی هارمونیک” که در این کنسرت حضور داشته، در این مطلب سعی کرده، غیر از جمع آوری گفته های مختلف در خبر گزاری ها، با موسیقیدانان دیگری هم به تبادل نظر بپردازد که بخش اول این مطلب شش قسمتی را میخوانید:
نگاهی به کنسرت مشترک درویشی علیزاده و مسائل حاشیه ای آن
به یقین میتوان گفت کنسرت مشترک علیزاده – درویشی یکی از مهمترین اتفاقات موسیقی یکی دو سال اخیر بود. این برنامه به مدد تبلیغات وسیعی که چه از سوی برگزار کنندگان و چه از سوی خود اهالی موسیقی به انجام رسید، اهمیتش بیش از آن نمود که باید. مسلما این کنسرت نیز مانند هر اجرایی حواشی فراوان داشت اما آنچه این حواشی را مهم و کمی قابل تامل میکند اظهار نظر اهل فن در مورد این کنسرت است که اتفاقا این قشر از مخاطبان، کمتر در مورد کنسرتی لب به انتقاد میگشایند! در اینجا سعی شده تا گوشه ای از این بحث دنباله دار را از ابتدا تا کنون به منظر دید بگذارم.
چند سالی است برگزاری نشست خبری برای برگزاری کنسرتها مرسوم شده؛ طبق همین رسم، علیزاده و درویشی نیز چندی پیش پای میز خبرنگاران نشستند و با آنان گفتگو کردند. درویشی در توصیف قطعه کلیدر گفت: «این قطعه بر اساس فواصل نوا نوشته شده و در جاهایی مدلاسیونهایی به شور، دشتی، بیات اصفهان و… اتفاق میافتد… کلیدر یکی از تلخترین و سیاهترین کارهایی است که در زندگی هنری خود نوشته ام… نوشتن این قطعه مثل سیاه چالهای بود که هر چه در آن جلوتر میرفتم تلخ تر میشد… این موسیقی برایم عزیز است و آن را با همه جانم نوشتهام…» و در ادامه میگوید: «شاید موسیقی کلیدر برای شنیدن مخاطبان عام کار سختی باشد چراکه ریتم بسیار کندی دارد و هیچ یک از جنبه های نمایشی رمان کلیدر را ارائه نمی کند.»
آنچه از این سخنان درویشی بیشتر مورد انتقاد بوده همین عبارت آخر است و براستی آیا یک هنرمند اجازه دارد، پیش از اظهار نظر مخاطبان، مخالفان اثرش را عامی بخواند؟!
در گفتگویی که با پژمان طاهری، آهنگساز و سرپرست گروه ایرانی داشتم نظرش را در مورد این گفته پرسیدم، او اینگونه پاسخ داد:«من شخصا شنونده هایم را تقسیم نمیکنم و به خودم هم این اجازه را نمیدهم چون آزمایشی نکردم که بتوانم درجه شعور آنها را محاسبه کنم و بفهمم کدام خاص و کدام عام هستند و گمان میکنم آرزوی هر هنرمندی این است که کاری بتواند بسازد که اهل فن تاییدش بکنند و عام هم پذیرایش باشند. یک اندیشه هنری اگر بخواهد حرکت رو به جلو داشته باشد و در گذر زمان اثرش کم نشود، مستزم این است که عام آن را بپذیرند ولی این تقسیم بندی از نظر من درست نیست چرا که شاید یک شنوده عادی بخواهد این نوع کار را بشنود. پس نباید مرز بندی بکنیم و میتوانیم مطلب را اینگونه بگوییم که ما به نظر خودمان داریم موسیقی جدی کار میکنیم و امیدواریم روز به روز مخاطبان موسیقی جدی افزوده شود.»
طاهری در ادامه اظهاراتش در مورد توصیف کردن موسیقی از سوی آهنگساز میافزاید:«موسیقی را نباید خیلی تعریف کرد به این شکل که اینجا تلخ است و اینجا به امید میرسد و … من عقیده دارم که موزیسین آهنگ میسازد که کمتر حرف بزند! ممکن است یک اثر هنری واحد روی آدمهای مختلف اثرات مختلفی بگذارد. اگر کسی آهنگی را میسازد، بگذارد خود مردم تصمیم بگیرند. اثر هنری را نباید توضیح داد. کافکا میگوید آثار من شواهد تنهایی من هستند. البته شاید من هم روزی بگویم اینجا خیلی ناراحت بودم که این آهنگ را ساختم ولی وقتی میگویم که شجاعت این را داشته باشم که بگویم چرا ناراحت بودم»
بهزاد عبدی، آهنگساز و از همکاران ارکستر ناسیونال کیف، در همین مورد نظرش را اینگونه بیان کرد:«من مشخصا نمیتوانم بگویم با تقسیم پذیری آقای درویشی موافقم یا مخالفم چون ایشان تقسیم بندی خودش را دارد اما به نظر من مثل این میماند که یک قطعه ای بنویسم که مادربزرگم خوشش بیاید و یا یک قطعه ای که استاد دانشگاه خوشش بیاید، من نمیتوانم ادعا کنم قطعه ای که مادربزرگم خوشش می آید سطحش پایین است و یا آنچه استاد دانشگاه خوشش می آید سطحش بالاست. ممکن است چیزی در نظر شخصی شیرین و در نظر دیگری تلخ بیاید.»
نکته دیگر که به زعم نگارنده یکی از پرانتقاد ترین نکات این کنسرت بوده و هست ارکستر اوکراینی و اجرای ضعیف آثار است؛ درویشی در توضیح اجرای این کنسرت با ارکستر اوکراینی در نشست مذکور گفته است: «به این دلیل که در ایران ارکستر خوبی موجود نیست و رهبری که بتواند قطعاتی از این دست را رهبری کند وجود ندارد و در پایان استودیویی که ارکستر ۴۰ نفری بتواند در آن ضبط داشته باشد نیست و در نهایت صدابردار خوبی برای این کار هم نداریم، از همین رو تصمیم گرفتم به دلیل همه این نداشته ها این قطعه را با همه حساسیتی که داشتم در اکراین ضبط کنم.»
این سخن بر نماینده و مایستر ارکستر سمفونیک تهران خوش نیامد! ارسلان کامکار در گفتگو با خبرگزاری مهر در اتنقاد شدید به سخنان درویشی میگوید:« به جرات می گویم که ارکسترسمفونیک تهران و حتی ارکستر زهی پارسیان به مراتب قوی تر از آنچه دیدیم و شنیدیم قطعات این کنسرت را اجرا می کردند… درباره کیفیت اجرای نوازندگان هم باید متذکر شوم که نوازنده ها بسیار ضعیف و مبتدی بودند (به جز چند نفر انگشت شمار از جمله نوازنده خانم ویولنسل)، در بسیاری از مقاطع اجرا ارکستر فالش بود و بسیاری از پاساژها با یکدیگر هماهنگ نبودند… آنچه من از حرکات رهبر ارکستر مشاهده کردم به هیچ عنوان با تبحر رهبران حرفه ای قابل مقایسه نبود به عنوان مثال در اجرای قطعه “نی نوا” چنان با شدت رهبری می کرد که انگار می خواست ارکستر ازهم نپاشد، در صورتی که یک رهبر حرفه ای نیاز به چنین حرکاتی ندارد و با کوچکترین اشاره ارکستر متوجه منظور او می شود»
ممنونم از مطلب خوبتون جناب آقای نویدی با نظر های آقای کامکار و بهزاد عبدی کاملا موافقم و متاسفانه قطعه نی نوا هم اصلا در حد انتظار نبود
از نظر من کنسرت چندان جالبی نبود.مگر ما موزیسین های با استعدادتری از آقای هوشیار خیام نداریم.آقای علیزاده که همیشه نسبت به انتخاب همکاران خود سخت گیری می کردند چرا فردی مثل خیام را انتخاب می کنند.کسی که رزومه شان مثل روز برای ما روشن است که چه کرده.
قطعه ی کلیدر آقای درویشی هم بسیار خسته کننده بود.من هم مخاطب عام نیستم و می گویم این قطعه بسیار پایین تر از سطح آثار خود ایشان بود.
تا کی باید حسرت دیدن یک کنسرت درست حسابی را بخوریم؟
روزی ارزش قطعه اقای درویشی مشخص میشود که برای تجلیل از او دیر شده.بگذارید ایندگان نظر بدهند.شنوندگان این موسیقی اگر اثار اهنگسازان مدرن را شنیده بودند. اینگونه نظر نمیدادند.در ضمن پژمان طاهری ملودی پرداز هم نیست چه رسد به اهنگساز.دوست عزیز اقای نویدی از این به بعد از کسانی نظر بخواهید که واقعا موزیسین باشند.در مورد هوشیار خیام با مطلب اقای بیژن موافقم
کلیدر بااجرای بسیار ضعیف ارکستر اوکراین شنیدنی نبود. عصیان نیز حس و حالی گمشده در اجرای بسیار کم حوصله سولو ویلن داشت.
در کل شنیدن این اجراها از کارهای بزرگ! وحشتناک است و بوی مرگ موسیقی ارزشمند می دهد. بنظرم یک ارکستر ایرانی حساسیت و حال و هوای این قطعات را بیشتر درک میکرد.
نقد جالبی بود ولی چرا اینهمه سیاه؟
عطای عزیز
در بسیاری جهات حق با شماست.
خصوصا نسبت به اظهار نظر جناب درویشی که گروهی و رهبری که بتواند این قطعه را اجرا و رهبری کند نیست.
بر عکس بارها خودم شاهد فالش زدن سولیست ویولن بودم و با تمام احترامی که برای آقای درویشی قائلم ، باید عرض کنم که با این صحبتشان اصولا مخالفم. نه اینکه داعیه ی شناخت گروه های ایرانی را داشته باشم.
نه. ولی به نظر من اگر یک ارکستر ایرانی این کنسرت و قطعات آن را با درجه ی نازلتری هم اجرا می کرد ، خرده ای بر ایشان نبود.به شرطی که از توانمندیها استفاده می کردند. وقتی این نوازندگی به مشام من که فقط شنونده هستم خوشبو نباشد، بماند که آنانی که کار تخصصی موسیقی می کنند چه خواهند گفت.
اما در پاره ای جهات هم سیاه نمایی ها بیشتر بوده. به گونه ای که نقاط قوت ، خنثی و نقاط خنثی به نقاط ضعف بدل گشتند.
عطای عزیز
بیا یکبار دیگر همان مطلبی که خودت نقل کردی را یکبار دیگر بخوانیم…
«شاید موسیقی کلیدر برای شنیدن مخاطبان عام کار سختی باشد چراکه ریتم بسیار کندی دارد و هیچ یک از جنبه های نمایشی رمان کلیدر را ارائه نمی کند.»
جناب درویشی به هیچ وجه منظورشان از این جمله ، چیزی که شما برداشت کردید نبوده.
ایشان نگفتند مخالفان این قطعه ، عوام هستند. منظوری که من از ای سخن ایشان استنباط می کنم این است که چون ریتم موسیقی این قطعه کند است و زمان آن طولانیست ( تازه شاید ) هضم آن ، برای یک شنونده ی عام ( غیر خاص ) مشکل باشد.
البته که آقای درویشی به کار خودشان خرده گرفته اند چرا که موسیقی برای قشر خاصی ساخته نمی شود.
ولی در کل
من به کنسرت می روم به خاطر آنکه چیزی بیاموزم ، بشنوم ، زیبایی ها را برای خودم آرشیو کنم و زشتی ها را به حال خودشان بگذارم.به همین خاطر من از این کنسرت لذت بردم، جاهایی کسل کننده بود و جاهایی حتی عذاب آور. نه درویشی خدای موسیقی است و نه علیزاده و نه هیچکس دیگر. همه اشتباه دارند.
فقط امیدوارم که اشتباهات واقعی و بنیادی ( و نه سلایق، ) موجب هرچه زیبا تر شدن کنسرت های بعدی شود.
به نظر من موسیقی دان های ما همه مشتی بازاری و کاسب منش شده اند.نه به فکر هنرند نه مخاطبشان.فقط پول وشهرت است که برای ایشان جذابیت دارد.هر روز هم که اسامی جدیدی به جرگه ی اساتید اضافه می شود.الان هم گویا استاد هوشیار خیام را هم باید در این خیل ببینیم.
دوست گرامی آقای مهدی قاسمی
ضمن تشکر از نظرتان در مورد ارزشهای هنری و ساختاری قطعه کلیدر همانگونه که شما هم نوشته اید درک و دریافت صحیح از اثری چنین عمیق و پر محتوی نیازمند دانستن پیش زمینه های بسیار در مورد یک ساختار هنری است که با و ضعیت فعلی رواج موسیقی در کشور نمی توان انتظار دیگری از مخاطب عام داشت ، مخاطبی که هنوز بسیاری از پارامتر های هنری برای ساخت یک اثر منسجم را نمی داند و بیشتر درگیر مسائل ظاهری یک اثر است تا فرم و درونمایۀ ساختاری آن …
در مورد هوشیار خیام و توانایی های وی فکر می کنم کمی دچار اشتباه هستید. هوشیار خیام از هنرمندان بسیار خلاق و توانمند نسل جوان است و فکر می کنم در حد سن و سال خود آثار خاص و ارزشمندی هم برای موسیقی بالاخص ساز پیانو ارائه داده است البته در ترکمن و عصیان آنچنان که در آثار خود موفق بوده ، نتوانسته آنچه در بضاعت دارد را به نمایش بگذارد شاید هم نوع ساختار آثار آقای علیزاده با سلیقه و ذهن ایشان سازگار نبوده در هر صورت ارزش هنری هوشیار خیام بسیار بیشتر از این است که اینگونه با وی و هنرش برخورد شود.
در مورد آ قای پژمان طاهری باید خدمتتان عرض کنم ایشان جزء معدود موزیسین های با سواد در عرصۀ موسیقی ایرانی هستند که تنها به نوازندگی و نواختن دو گوشۀ ردیف و ۳ تا چهارمضراب اکتفا نکرده اند و در کنار آن علم موسیقی را هم در مقاطع بالا فرا گرفته اند و فکر می کنم به عنوان یک موزیکولوگ آگاه به مسائل روز موسیقی ایران به اندازۀ کافی صلاحیت اظهار نظر در مورد موسیقی و مسائل هنری را دارند چند کاری هم که از ایشان منتشر شده به اندازۀ کافی گویای توانایی های ایشان در عرصۀ ساختاری موسیقی است. اگر هوشیار خیام یا پژمان طاهری از نظر شما موزیسین نیستند پس چه کسی از نظر شما موزیسین است؟
با سپاس فراوان
علیرضا جواهری
سولیست بعنی چی؟
نسبی گرایی منتفقدان نسبت به دسته بندی شنوندگان مویسقی از دید درویشی منطقی و تا کنون صحیح به نظر می رسد – بله ، نمیتوان آن ها را عام یا خاص خواند –
اما بدیهی نیست یعنی اگر کمی رو راست و بدون افاضه ی منطق و اخلاق بخواهیم عمل کنیم باید بپذیریم که سطح شعور و آگاهی افراد با هم متفاوت است و همین آن ها را دسته بندی می کند مثل کسی که از صدای آهنگران لذت می برد و صدای زن را حرام می شمارد در مقایسه با کسی که از صدای شجریان لذت برده و به celin dion گوش می دهد . یه کم رو راستر باشیم حق با درویشی ست .
عارف وعامی متاع خویش نمودند تا…. موسیقی دان می آفریند وشنونده انتخاب میکند. ولی تکرار در رسانه های مختلف نیز باید بیطرفانه وگاه باید درجهت توسعه و گسترش آثارارزشمند جامعه را یاری کند.