مجموعه ۱ تا ۴ برای آواز است و پیانو. مجموعه شماره ۵ برای کر خانمها و آنسامبل و سولو است. مجموعه شماره ۷ برای آواز و ارکستر است و مجموعه شماره ۸ برای آواز و آنسامبل است و مجموعه شماره ۹ برای فلوت و ویلنسل است. یعنی اساساً سازی است.
در ضمن نوشتن این قطعات شروع به مطالعه آوازهای محلی ایران کردم. تا آن زمان فقط آوازهای محلی را جمع کرده بودم چراکه آهنگسازم و موزیکولوگ نیستم. و اینها را بهعنوان ماتریال و مواد خام برای موسیقی خودم استفاده میکردم. اما یواشیواش کنجکاو شدم این موسیقیها را نیز مطالعه کنم.
هنگامی مطالعه این موسیقیها میدیدم که هستهای در موسیقی مناطق ایران وجود دارد که مرتب این موسیقیها به آن هسته بر میگردند. همانند اینکه همه اینها فرزندان یک مادر هستند. کنجکاو بودم که این مادر کیست؟ و برای من مدام سؤال بود که اینها از کجا سرچشمه میگیرند؟ و بالاخره به این نتیجه رسیدم که مادر همه موسیقی محلی ایران در واقع سیستم مقامدستگاه است و همه فرزندان این سیستم هستند. به این خاطر شروع به مطالعه شبانهروزی سیستم مقامدستگاه کردم و حتی به علت اینکه ساز ایرانی نمیتوانم بنوازم یک ساز به نام «ارغنون» اختراع کردم که یک کیبورد ایرانی است. در حقیقت نرمافزاری است که همکار محقق همراهم (co-researcher)، آقای «اریک بارندالر»،که همراه من روی این پروژه تحقیق میکند برای ارغنون نوشته است. این نرمافزار میتواند تمام فواصل موسیقی ایران را بهطور دقیق حساب و پیاده کند.
بعداً از نمونههای سازهای ایرانی و غربی استفاده و شروع به یادگرفتن سیستم دستگاه کردم. به علت اینکه دیر شروع به یادگرفتن کردم مجبور شدم میانبر بزنم. برای یادگیری موسیقی ایران ۱۵ تا ۲۰ سال زمان میخواهد و طول میکشد. من در طی ۴ سال ردیف سازی را نواختم و حفظ کردم. حفظ ردیف مشکل است و وقتی همه را بنوازید بازهم برخی یادتان میرود، اما من همه اینها را حفظ کردم. و در حال یادگرفتن ردیف آوازی، که بسیار ردیف مشکلی است، هستم و مرتب میخوانم و حفظ میکنم (میدانید که چقدر مشکل است و فراموش میشود) و اکنون دو سوم ردیف آوازی را حفظ کردهام.
آشنایی با موسیقی ایران، دقیقاً زندگی مرا عوض کرد و اساساً به این نتیجه رسیدم که این سیستم بینهایت وسیع و پیشرفته است و با تمام سیستمهای جهان رقابت میکند. سیستم وسیعی که همانند اقیانوس وسیع و درندشت است. و این اقیانوس ساحلهای متعدد و فراوانی دارد. ما تنها تعدادی از این ساحلها را میشناسیم. یکی از این ساحلها ردیف است که ساحلی است بسیار زیبا و شکننده. این ساحل را همانگونه که هست نگهداریم و برویم ساحلهای دیگر این اقیانوس را کشف کنیم. به همین خاطر من همیشه در صحبتهایم گفتهام که اصلاً قصد دستاندازی بهردیف موسیقی ایران را ندارم و ردیف را باید یاد گرفت و حفظ کرد. شما میتوانید از سیستم موسیقی ایران استفاده کنید بدون اینکه بهردیف دست انداختنی صورت بگیرد.
در اینجا برمیگردم به مثال شعر و شعر معاصر ایران. در قدیم شعر را از ترکیب هجاهای بلند و کوتاه زبان فارسی میساختند. این ترکیبات در سیستم کلاسیک شعر ایران که بسیار سیستم منظمی است و بدان سیستم عروض میگویند، منظم شده و اگر میخواهید شعر کلاسیک بگویید باید از سیستم عروض پیروی کنید. در قرن بیستم نیما یوشیج هجاها را از سیستم عروض مستقل و از آن استفاده میکند. مثل این شعر نیما «هست شب یک شب دمکرده و خاک / رنگ رخ باخته است»
که این شعر اساساً در سیستم عروض نمیگنجد.
۱ نظر