از چگونگی همنشینی موسیقی و درام تا پی بردن به این که موسیقی به ذات خود، میتواند واجد موقعیتهای دراماتیک باشد یا خیر؟
او پس از ذکر دو سوال موسیقی و امر دراماتیک یا موسیقی و درام چگونه همنشین میشوند؟ و آیا موسیقی به ذات خود و بدون آن که با یک نمایش همراه شود میتواند واجد موقعیتهای دراماتیک باشد یا خیر؟ گفت: مسئله ما در این جا چیست؟ مسئله بخش اول این است که موسیقی و درام چگونه همنشین میشوند. سعی میکنم تنها بعضی از مسائل را به شما نشان دهم. چون باز کردن همه پاسخهای ممکن برای چنین مسائلی که طرح میکنم فوقالعاده وقتگیر و خارج از حوصله این جلسه است.
صداقتکیش ادامه داد: مشکل ما، مشکلی دوگانه است. پیشاپیش موسیقی به خصوص موسیقی سازی برای همنشینی با متن موانعی جدی دارد. منظورم این نیست که ما متنی را از آن حیث که از ریتمی برخوردار است و کششهای زمانی دارد، روی موسیقی بگذاریم و تصنیفی به وجود بیاوریم. این کاری ساده است که در طول تاریخ هم فراوان انجام شده است. منظورم این است که متن و موسیقی آن چنان همنشین شوند که دست کم محاکاتی از متن در موسیقی ظاهر شود. به این معنا که موسیقی مشابه اثری را که متن میگذاشته است، بگذارد. میدانیم که اگر نمیگویم غیرممکن، اما کاری بسیار دشوار است. در نمایش و در درام وضعیت از این هم بغرنجتر است. چرا؟ چون ما تنها با یک متن مواجه نیستیم و اغلب با مجموعهای از متنهای مرتبه دوم مانند کنشهای صحنه یا ویژگیهای استاتیک یا ایستای صحنه مواجهایم. ویژگیهایی که در خود متن هم نیستند ولی از موسیقی خواسته میشود که همنهاد آنها باشد.
او با بیان اینکه «احتمالا اغلبتان تا به حال نمایشنامه خواندهاید.» گفت: شما میتوانید زمانی که نمایشنامه میخوانید، احساس کنید نقشی خاص یا پرسوناژی خاصی که در حال گفتن دیالوگ است، با چه حدی از بلندی صدا در حال انجام این کار است؟ میتوانید این را پیشبینی کنید؟ احتمالا نه، اگر هم بتوانید تنها میتوانید یکی از مصداقها را پیشبینی کنید در حالی که آن بینهایت اجرا دارد. درست است؟ نه این که فکر کنید تنها شمایید که نمیتوانید این کار را انجام دهید، من هم نمیتوانم و احتمالا کسان دیگری هم نمیتوانند. ما نمیتوانیم متوجه شویم که اگر کارگردانی یا طراح صحنهای به جای استفاده از سنی با رنگ خنثی، ناگهان تصمیم بگیرد تمام دیوارهای سن را با کاغذ دیواری گلدار بپوشاند چه تاثیری در نمایش ظاهر خواهد شد.
صداقتکیش با بیان اینکه «عمدا مثالی عجیب میزنم که ذهنتان تکان بخورد.» گفت: وقتی قرار است موسیقی با درام به مثابه یک ژانر هنری همنشین شود در بسیاری از اوقات خواسته میشود که این چیزها را هم در نظر بگیرید. به چه معنایی خواسته میشود؟ به این معنا که ما خودمان در نقدهای بعدیمان اشاره میکنیم آن چیزی کامل است که این کارها را هم انجام داده باشد یا به بیانی دیگر موسیقیای را میستاییم که موفق به انجام این کارها شده باشد.
۱ نظر