جستجو برای درک نگاههای متفاوت به موسیقی غیر دستگاهی(۱) در ایران
«هر یک از این آهنگهای مردم ما نمونهی واقعی تکامل هنری است. من آنها را شاهکارهای مینیاتور میدانم. همسطح فرمهای وسیعتری که فوگ باخ و سونات موتزارت نمونهی آن باشند. این آهنگها از لحاظ کیفیت و پرمایگی در دنیای فکر موسیقی خود را بدون جزئیات بیان میکنند.» (۲) اینها کلمات یکی از آهنگسازان نامدار قرن گذشته است کسی که نامش پیوندی ناگسستنی با پژوهش جدی موسیقیهای غیر کلاسیک دارد. ارزشی که او به این ساختههای فرهنگی میدهد یکی از کلیدهای اصلی نگاه انسان مدرن به پدیدههای فرهنگی است.
این نگاه که گاهی از آن به نوعی دموکراسی فرهنگی هم تعبیر میشود، بر پایهی زدودن تصور فرهنگ برتر از جهانبینیهای هنری قرار دارد (۳). همان ذهنیتی که هنرمندان تجسمی ابتدای قرن بیستم را واداشت تا برساختههای هنری آفریقایی را به دنبال بیانی نو بکاوند؛ چیزی که تا پیش از آن قابل تصور نبود.
در حقیقت در جریان این تغییرات رابطهی میان نگاه انسان شهرنشین به فرهنگ و ساختههای هنری مردم پیرامون (یا فرهنگهای دیگر) دستخوش تحول شد.
تا پیش از این دوره استفاده از آثار (در مورد موسیقی بیشتر ملودی، ریتم و گاهی فرمها) به شکلی کاملا بدون نشانه صورت میگرفت برای مثال در آثار آهنگسازانی مانند «استراوینسکی» ملودیهای محلی روس را به وفور میتوان یافت، اما آهنگساز هیچ اشارهای به این که آنها را از کجا آورده نمیکند. یافتن شخصیت مستقل اولین ویژگی این نگاه جدید به بخشی از موسیقی است که پیشتر در خارج از منطقهی جغرافیاییاش کمتر به چشم میآمده.
مفهوم تالیف به شکل شهریاش در این فرهنگها کمتر دیده میشود. شناسهی موسیقی مولفاش نیست، بلکه در بیشتر اوقات یک اتفاق است که باعث ساخته شدن آن شده. بارتوک در این مورد میگوید: «موسیقی محلی به میزان اندکی فردی بوده و ذاتا جمعی و گروهی است […] اصلا هر نوع موسیقی محلی با یکی از جلوههای جمعی زندگی روستا پیوسته است.» (۴) همین امر اولین چیزی است که دخالت انسان مدرن آن را متحول میکند.
اولین نمونهها از جستجوی سازمانیافتهی مدرن در حوزهی موسیقی غیر کلاسیک شامل همین شناسنامهدار کردن نغمههای قابل بازشناسی است. پژوهشگر به میان مردم میرود و سعی میکند تا آنجا که ممکن است نسب نغمههایی را که میشنود معلوم کند. هر نوع اطلاعات در بارهی نغمهای که یافته اهمیت پیدا میکند. درست از همین موضع است که مفهوم اصالت در اتباط با این نغمات مطرح میشود. به این قیاس آهنگی که کمتر تحت تاثیر فرهنگ شهری قرار گرفته باشد اصیلتر است.
فرد مدرن که احساس میکند معصومیت بدوی خود را ازدست داده، دچار نوعی نوستالژی نسبت به روستانشینی میگردد. به یکباره همهی چیزهای فرهنگ غیر شهری با ارزش میشود. در واقع به جای معصومیت که نمیتوان آن را بازسازی کرد، فرآوردههای آن جایگزین میشود تا شاید لذت روزگار از دست رفته از طریق هنر به کام انسان مدرن بازگردد.
هواخواهی پدیدههای بیگانه یا جستجوی چیزهای تازه نیز یکی از دلایلی است که جماعت اهل فرهنگ را به دنبال یافتن و شنیدن فرهنگهای جدید میکشد. گوشها برای شنیدن تیزتر شده. هر موسیقی به راحتی و به این دلیل که هنجارهای آن با پیشفرضهای فرهنگی شنونده جور در نمیآید کنار گذاشته نمیشود (۵). او با تلاش فوقالعادهای سعی میکند به دل مفاهیم موجود در موسیقی راه یابد. مفاهیمی که شاید تا پیش از این برای او بیگانه بوده است.
در سپیدهدم سدهی بیستم فراگیر شدن وسایل ارتباط جمعی و پیدا شدن امکان ضبط موسیقی و پخش غیرزندهی آن روند تحول تدریجی فرهنگهای موسیقایی را شدیدا دگرگون کرد. انتقال نغمات، ریتمها و … از فرهنگی به فرهنگ دیگر و از ناحیهای به ناحیهی دیگر که پیش از این گاه قرنها طول میکشید، بسیار سریع شد. خرید یک صفحهی گرامافون یا گوش دادن به رادیو به سرعت باعث انتشار موسیقی میشد. نسلهای جدید در هر ناحیه به سرعت تحت تاثیر این شنیدههای تازه آنها را جانشین فرهنگ موسیقایی کهن خود میکردند.
پی نوشت
۱- به دلیل گونهگونی موسیقیهایی که در این نوشته مورد نظر است از به کار بردن واژههایی مانند موسیقی نواحی، موسیقی محلی، فولکلور و مانند آن خودداری شد.
۲- نقل از بلا بارتوک، نفیرنامه نوشتهی فوزیه مجد به سال ۱۳۵۱، سازمان انتشارات جشن هنر.
۳- در مورد این که این اندیشه در مستقر کردن نوعی دموکراسی قابل تصور در فضای موسیقایی چقدر موفق بوده هنوز اتفاق نظر وجود ندارد.
۴- چند مقاله دربارهی موسیقی محلی، بلا بارتوک، ترجمهی سیاوش بیضایی، نشر رودکی، صفحهی ۱۹.
۵- این موضوع گاهی هم به نوعی عدم صداقت منجر میشود. شنونده از ترس متهم شدن به نفهمی جرات نمیکند اثری را که مطلوب طبعاش نیست رد کند. بدون این که آن را بفهمد یا با آن رابطهای برقرار سازد تظاهر به علاقه میکند. این پدیده را میتوان یکی از نمونههای اسنوبیسم (گرایش ریاکارانه به هنر جدی برای تفاخر و روشنفکرنمایی) دانست.
آیینهی خیال شمارهی ۱۰
سلام
به نظر من هر نوع هنری ریشه در ناخود آگاه دسته جمعی داره نه فقط هنرمحلی . اصولا هنر از اون جا میاد .
مطالبتون رو شدیدا دوست دارم .
منسجم .آرام. و دور از حاشیه و جنجاله .
حسن سایت شما اینه که مثل سایت مثلا سل با هر مطلب در پیتی لینک نمیگذاره و به جشنواره ها و مراسم جایزه پخش کنی زیر پله ای توجه نداره و میدونه که خیلی جای خاصی ندارن .
به این اخبار غیر رسمی و خنده دار دامنه نمیزنه و حرف هر نهنه قمری رو بر نمداره ول بده توی سایتش .
به روزم
میدونم که منو میخونید .
میس شانزه لیزه