گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

هوشنگ ظریف؛ آیتی محبوب و دردانه‌ای از تبارِ فرزانگانِ ایران‌مدار

باز، آیتی محبوب و دُردانه‌ای از تبارِ فرهنگ و هنر ایران، هنرمندی معتمدبه‌نفس و شایسته، نامهٔ عمر درپیچید و از جهان گذشت و چهرهٔ کم‌نشاطِ آرمان‌خواهی و آرمان‌گرایی در موسیقی ایرانی را کم‌فروغ‌تر از سال‌های پیشین، در میانِ انبوهی از شایست‌نشایست‌های جاری، به دستِ بازماندگان سپرد.

استاد هوشنگ ظریف، رَختی نو پوشید، از میان دوستدارانش رفت و به دوستان و یارانِ دیرینش پیوست، و ما به رسمِ وظیفه، از خصایل نیکوی او می‌نویسیم، تا آوازه‌اش در این گنبد دوّار مکرّر شنیده شده، و نامِ بلندش را گردِ فراموشی نپوشاند.

پنجهٔ مسلط، چیره و دراختیار، و مضراب‌های پاکیزه و سنوریتهٔ زلال، به همراهِ حجم بالای آثارِ برجای‌ماندهٔ حرفه‌ای‌اش در تمام سال‌های فعالیت، او را در مقامِ یک «استاد»ِ موسیقی می‌نشاند. او با کارنامه‌ای درخشان، به شناختِ دقیق و عمیقِ ظرایفِ سنت و مدرنیته در موسیقی ایرانی و تسلطِ کم‌نظیر به اجرای مشکل‌ترین و پیچیده‌ترین قطعات در ارکسترها و آنسامبل‌های موسیقی ایرانی، و معلمی تمام‌عیار برای شاگردان‌اش شهرت داشت؛ حیاتِ پارسایانه و رستگارانهٔ ملهم از حیاتِ افسانه‌ایِ مکتب‌دارانِ موسیقی عصرِ تجدد، در امتدادِ انبوهی از خصایلِ انسانیِ خودآموخته‌اش، او را شایستهٔ لقبی حتی فراتر از یک «استاد» موسیقی می‌کرد.

باری، شرحِ این حجم از فعالیت‌های جدیِ اجرایی و آموزشی او، بی‌گمان خارج از قاعده‌مندیِ جُستارهایی اینچنین ساده بوده و نیازمندِ بررسی‌های کانونی و متمرکز، در یک فضای کاملا آکادمیک به دستِ متخصصانِ امر است، که هرگاه این مهم، بر روی آثارِ بزرگان و استادانِ پیش از او به‌درستی انجام شده باشد، دربارهٔ او نیز انجام خواهد شد.

در میانهٔ سوگواری‌های جامعهٔ موسیقی ایرانی اما، نکته‌ای حائزِ اهمیت است؛ سوگواری در فقدان‌های پیاپی بزرگانِ هنر، اگر در محدوده‌ای مشخص بوده و توأمِ با ناامیدی‌ و سیاه‌نماییِ چشم‌اندازهای آینده نباشد، امری‌ست احترام‌برانگیز؛ اما اینکه آینده هنر و فرهنگ را بی‌حضورِ مفاخر هنری‌ِ گذشته‌مان در تاریکیِ مطلق بیانگاریم، دور از مآل‌اندیشی و واقع‌گرایی است.

حقیقت‌طلبیِ تاریخی، ما را از پذیرشِ این اصلِ بنیادین، ناگزیر می‌کند:

«پیوستارِ رشد و پویاییِ موسیقی ایرانی» در صد سالِ اخیر، یک خط صاف نبوده و از این پس نیز مسلّما، روندِ حرکتیِ سینوسی‌شکلِ خود را ادامه خواهد داد؛ بر این اساس شایسته نیست که، مرگِ ظریف و هم‌قطاران و استادانِ بزرگ‌مان را که بی‌شک از خسران‌های غیرقابلِ جبرانِ فرهنگ و هنرِ ایرانی است، پایانی بر آنچه که تا به امروز داشته‌ایم بدانیم. خام‌خیالانه است که اندوهِ حاصل از این فقدان‌ها را نه انگیزه‌ای در جهتِ پایه‌ریزیِ برنامه‌ای اساسی برای ادامهٔ رشدِ هنرِ دیرپا و ریشه‌دارِ موسیقی کلاسیک ایرانی در آینده، که آن را صرفا دستمایهٔ پریشان‌خاطری و آشفتگی‌های لاینحلِ موسیقی امروز ایران قرار دهیم؛ چه، اینکه موسیقی ایرانی هم، به سیاقِ هر هنرِ دیگری، دورانِ شکوه و افول دارد، اوج و حضیض داشته، و فراز و فرودهایی را به انتظار نشسته است.

یاد و نامِ بلندِ استاد هوشنگ ظریف، که شکوه و جوانی‌اش در میانهٔ میدانِ پُرگردوخاکِ دههٔ پنجاه، رو به افول گذاشت، در تاریخِ هنر و فرهنگِ ایران‌زمین ماندگار باد.

امیرحسین رحمتی

امیرحسین رحمتی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است