شک نیست که چهار مضراب ها و ضربى هاى هوش رباى پرویز مشکاتیان در سالهاى شورجوانى، از آثار گرانسنگ درموسیقى ما و در رپرتوار سنتور است. این آثار را شاگرد وفادار او علیرضا جواهرى، جمع آورى و نت نویسى کرده است. ضربى هاى مشکاتیان درکلاسهاى سنتور و محافل خصوصى جوانان هنرمند، بارها شنیده مى شود و ارزش زیباشناختى این قطعات را اثبات مى کند. چرا که بسیارى قطعه ها درهمان زمان ساخته شده و شهرتى یافته. ولى اکنون فراموش شده و کسى از آنها یادى نمى کند. متأسفانه، آلبوم مدونى از این قطعات با اجراى مشکاتیان موجود نیست و بیشتر آنها به صورت پراکنده درنوارهاى مختلف شنیده مى شوند. که اکثر آنها ازمهمترین معرف هاى هنر سنتورنوازى خلاق در سالهاى ۱۳۶۰۱۳۷۰ مى تواند باشد.
دسته دوم، قطعاتى هستند که با اجراى گروهى، گاه باصداى خواننده و گاه بدون صداى خواننده، اجرا وضبط شده اند. از آن میان، قطعات «بیداد» و «طلوع» در نوار دستان، بسیارزیبایى و جزو آثار جاوید در رپرتوار موسیقى کلاسیک ایرانى محسوب مى شوند.
جمله هاى بدیع و انحصارى، با فراز و فرودهاى تأثیرگذار و حاوى احساسات آزاد و طبیعت گرایانه اى که نظیر آنها را در بعضى قصاید منوچهرى و با وصف هاى نظامى گنجوى مى توان یافت، با طراوت و درعین حال، مقید به حضور در پهنه وسیع اصالت هاى آشنا درموسیقى دستگاهى، روان و به یادماندنى و با اجراهایى پرقدرت که حاصل دوره شوق و ذوق او و همدلى با همکاران هنرمندى است که امروزه هریک از گوشه اى فراگرفته اند.
این آثار، به اجراهاى ضبط شده خود و به سرپرستى دقیق پرویز مشکاتیان سنتورنواز و آهنگساز، بسیار وابسته اند و بعید است در آینده اجراهاى قوى ترى از آنها صورت بگیرد. همانطور که صداى دیگرى نمى تواند به جاى صداى شجریان، بسطامى و ناظرى دراجراى آثار او، جایگزین شود. رابطه ملودى هاى او با اجرا و خوانندگانش مثل رابطه مرتضى محجوبى با ارکستر گلها و صداى ادیب خوانسارى، بنان و قوامى است.
ارزش هاى نهفته در ملودى هاى او بى زمان است، ولى اجراهاى او یادآور زمان رونق درخشانى است که نصیب موسیقى دستگاهى شد، ولى دولت مستعجل بود. «روز وصل دوستداران… صبح است ساقیا راهى بزن که… اى خطه ایران و… مطلع ساخته هاى او براى آهنگ ترانه هستند که افراد عاشق موسیقى اصیل نیز آنها را با همین مطلع ها به یاد مى آورند.
بسیارى از این ترانه ها، ارزشى همپایه آثار شیدا، عارف، جاهد، محجوبى، نى داوود و موسى معروفى دارند و حافظه موسیقى ایران در سالهاى آینده، از آنها درکنار همدیگر یادخواهدکرد. مشکاتیان این آثار را تنها به مدد غریزه و استعداد خود نساخته است. او در فضاى فرهنگ قدیم ایران، نفس مى کشد و حرکتش و سخنش آمیخته با قطعه شعرى، کلام آهنگین و یا نقل قولى عارفانه است.
او در زندگى مشربى شوریده و قلندروش را برگزیده و چون درختى آتش گرفته در هجوم باد روزگار گذرانیده است. از این حیث، مشکاتیان به موسیقیدانان حرفه اى چندان شبیه نیست. سلوک شخصى او ترکیبى است از یک رند خراباتى درعصر حافظ و شاعرى بداهه گو و خنیاگر در اصفهان عصر صفوى.
او مى توانست بسیار پرکارتر از این باشد ولى با فروتنى وسکوت ترجیح داد کیفیت کار خود را به پاى افزونى کمیت، قربانى نکند.
او درمقابل جهان پیرامونش، هم حساس و هوشیار بوده و مشکلات جامعه پیرامونش را مى شناخته و هم قابلیت گسستن و بریدن از تمام دنیاى مدرن را درون خود، بالقوه آماده دارد. گاه با زخمه اى بر سر تار، گاه با خواندن بیتى بسیارمناسب و به دقت خود، گاه با زمزمه اى بر سنتور و دودانگى همراه آن و گاه با گذاشتن نوارى از صداى ادیب خوانسارى و شنود عاشقانه آن، اشک شوق و حضور را به چشمهاى خود و مخاطب همدلش، مى نشاند. پرویز مشکاتیان، به پیروى از شوریدگان بزرگى چون رضا محجوبى، حسین تهرانى، محمودى خوانسارى و ناصر فرهنگ فر، قلندرى است رها ازهرآنچه که او را به بند تعلق بکشاند.
او درسن جوانى بارور شد و ثمره خود را به جامعه موسیقى بخشید و اگر از این به بعد هم بخواهد که هیچ کارى نکند؛ نام او بر جایگاهى است که رسیدن بدان، بس دشوار است و هیچ آسان نیست.
روزنامه ایران
۱ نظر