حسین علیزاده همراه با پرویز که دو ستون اصلی گروه عارف بودند چنان زیبا نواخته بودند که انسان نغمات را عبادت می کرد. متاسفانه در اثر یک سوء تفاهم و دخالت نیرهای سیاسی از خارج، حسین از چاووش قهر کرد و علت آن بیشتر در گیری سیاسی گروه ها در بیرون بود که تازه شروع شده بود و اولین حرکت های جدائی شروع می شد. ما چون می خواستیم این کار هرچه زود تر به بازار آید، با توافق پرویز مجبور شدیم که این کار را دوباره ضبط کنیم که این بار اینجانب تار آنرا زدم.
اگرچه کار حسین را بیشتر از کار خودم دوست داشتم. به هر حال من و پرویز تصمیم گرفتیم که هرچه زودتر با شجریان صحبت کنیم تا کار را بخواند. شروع نزدیکی پرویز و شجریان با همین کار بود. البته لازم به گفتن است که شجریان دیگر از چاووش رفته بود و برای ادامه کارهایش با شرکت ماهور که جناب مشکین پوش و منصوری آنرا به وجود آورده بودند و هدف آن حمایت از شجریان و دیگر خوانندگان موسیقی بود همکاری می کرد.
قرار بود که اولین کار شرکت به اجرای دو اثر همایون با سرمایه گذاری شرکت ماهور اولیه نه شرکت ماهور جدید به بازار آید. جناب شجریان به منزل سایه آمد و باب گفتگو را با ما باز کرد که علاقه مند است که دو کار مشکاتیان و اینجانب را به نمایندگی شرکت ماهور خریداری کند. پس از اینکه جناب سایه با دیگر شرکاء جلسه ای گذاشتند قرار شد که من کاری را تهیه کنم در چهار چوب موسیقی کلاسیک دستگاه همایون.
من در این رابطه تصنیفی را به روی شعر مولانا ساختم با مطلع: خیز که امروز جهان آن ماست – جام و جهان ساقی و مهمان ماست. این تصنیف در بیداد همایون بود که ضبط شد و جناب شجریان آن را خواند. همه کارها را کردیم اما به یک باره بدون اطلاع ما دو اثر پایور بیرون آمد و ما در آن وضعیت اقتصادی بد بسیار متضرر شدیم.
با این مسئله من متوجه شدم که پرویز نیز به جرگه شجریان خواهد پیوست و خیلی زود ما را ترک خواهد کرد. با اینکه پرویز عزیز از طرف شورای چاووش نماینده شد که با شجریان صحبت کند تا راضی شود که بقیه بیداد را بخواند و نوار را تکمیل کند اما پس از شش ماه خود پرویز نیز ما را ترک کرد و ما متوجه شدیم که ایشان مسئولیت را به درستی پیش نبرده و متاسفانه حتی نظرات شورای ما را به خوبی به شجریان منتقل نکرده تا جائی که رابطه اندک میان من و شجریان نیز تیره شد. البته کسانی در آن زمان بودند که بسیار می کوشیدند تا پرویز و شجریان و شهرام ناظری را از بدنه چاووش جدا کنند که کردند و این لطمه ی بزرگی به روند رو به رشد موسیقی دستگاهی ایران زد.
بعد ها متوجه شدیم که دستانی می خواستند تا ما را ضعیف کنند و اینگونه کانون چاووش که بسیار تاثیر گذار بود، بسته شود و همین طور هم شد. از آنجا که ما قرار گذاشته بودیم که سالی شش کار به بازار ارائه کنیم یعنی سه کار از گروه شیدا و سه کار از گروه عارف، متاسفانه بیداد مشکاتیان نیز پرونده اش تمام شد و اگر به آثار چاووش نگاه کنید حجم تولیدات گروه عارف تنها در حد یک نوار است که این گروه با خانم اخوان کار کرد.
با رفتن این افراد تمام مسئولیت ها به عهدی اینجانب افتاد که به تنهایی قادر نبودم تا بر مشکلات این موسسه فائق آیم. با رفتن علیزاده به آلمان و رفتن دوستان به بیرون از محیط چاووش بود که نگارنده کار «به یاد طاهر زاده» را با صدای تعریف با همکاری دو گروه شیدا و عارف تولید و به بازار ارائه نمودم یعنی دیگر گروه عارف در چاووش سرپرست نداشت.
۱ نظر