تفاوت در روشهای نغمهنگاری
نغمهنگاریهای گوناگون را میتوان از جنبههای مختلفی با یکدیگر مقایسه کرد یا به تنهایی مورد بررسی قرار داد. اولین نکتهای که باید مورد کند و کاو قرار گیرد هدف از یک نغمهنگاری است، چرا که با تغییر در هدف ابزارها نیز به کلی دستخوش تغییر میشوند. نغمهنگاریهای منتشر شده در ایران تاکنون دو هدف عمده را دنبال میکردهاند: تحلیل و آموزش.
واضح است که در نغمهنگاری تحلیلی، نگارش باید تا حد ممکن ظرایف یک اجرای موسیقی را ثبت کند. در این گونه نوشتن، هدف فراهم کردن مادهی اولیه برای کار تحلیلی بعدی است، بنابراین باید یک نمونهی ثابت از اجرا فراهم شود که تا حد ممکن به اجرای ضبط شده نزدیک باشد تا بعدا بتوان بدون نیاز به بازشنوی اجرا (یا با مراجعهی کمتر) کار تحلیلی را به انجام رساند.
در مقابل چنین نگارشی نغمهنگاری آموزشی قرار دارد که هدفاش تربیت هنری نوازندگان است، در اینجا لازم نیست که دقت نغمهنگاری تا حد نغمهنگاری تحلیلی بالا رود. هنجارهای نغمهنگاری آموزشی را نیز جامعهی مرجع آن مشخص میکند؛ آموزشگیرندگان مبتدیاند یا پیشرفته؟ این مهمترین سوالی است که پاسخ به آن، نغمهنگاریهای آموزشی را متفاوت از یکدیگر میسازد.
نمونهی سومی از نغمهنگاری را هم میتوان یاد کرد که برای ثبت قطعهی از پیش ساخته شده (۶) به کار میآید، در آنجا خواست آهنگساز تعیینکنندهی ملزومات است. نغمهنگاری ردیف به هر سه روش امکانپذیر است. باید توجه داشت تمایز میان روش دوم و سوم به نگاه نغمهنگار و نوازنده نسبت به ردیف بستگی دارد (۷). تجربه نشان میدهد نغمهنگاریهای غیر تحلیلی ردیف میان روش دوم و سوم قرار میگیرند یعنی به هر حال سعی در اقناع اهداف هر دو دارند.
بر این اساس نغمهنگاری ندیمی و بهجت جزء همین دستهی اخیر قرار میگیرند یعنی اهداف ثبت یک موضوعیت تثبیت شده و آموزش موسیقی را به هم آمیختهاند. اما کتاب شهاب منا با آن دو متفاوت است چرا که وی از همان نخست هدف خود را «تحقیقی-آموزشی» (منا ۱۳۸۴: ۱۰) اعلام میدارد و به این ترتیب نغمهنگاریاش را بر سهراهی تحلیل، آموزش و ثبت بنا میکند.
چه چیزهایی باید ثبت شود؟
نغمهنگاریهای مورد بررسی در این مقاله هیچ یک به طور کامل برای اهداف تحلیلی نوشته نشدهاند(۸) بلکه بیشتر، اهداف ثبت و آموزش مد نظرشان بوده است. از مسئلهی اهداف و مبنای نغمهنگاری که بگذریم، چالشهایی پیش روی ثبت ردیف قرار دارد که بیش از همه اینها هستند؛ ثبت کششها یا نسبتهای زمانی موسیقی، ثبت شدتوری، ثبت تزیینات و ریزهکاریها و جملهبندی (شامل تکرار و به هم پیوستن و جدا کردن جملات).
افزون بر این مسائلی مانند پخش جملات در رجیستر یا ناحیهی صوتی، مضرابگذاری و کوک (به جهت تاثیر بر دو مولفهی پیشین) نیز از جمله چالشهای ویژهی نغمهنگاری برای سنتور هستند.
به این ترتیب میتوان حدس زد که مسئلهی ثبت کششها از همه چالش برانگیزتر باشد چرا که هدف، نغمهنگاری بخشهایی از موسیقی ایران است که متر آزادی دارد و تعیین کشش هر یک از صداها تا حدی به زمان اجرا موکول میشود، به این معنی که تغییر دادناش قابل پذیرش است(۹) بیآنکه لازم باشد بگوییم: «این دیگر فلان گوشه از ردیف نیست». از سوی دیگر منطق ثبت کششها در موسیقی غرب تقسیمی است و بر مبنای تقسیم یک کشش پایهی بلند به کششهای کوتاهتر قرار دارد.
توضیحات
۶- برای نمونه نک. برنامهی دشتی اثر موسی معروفی.
۷- به این چندگانگی کارکرد مادهی موسیقایی ردیف، شهاب منا نیز در مقدمهی کتابش تحت عنوان «دو دیدگاه کلی به ردیف» اشاره کرده (منا ۱۳۸۴: ۹).
۸- برای مطالعهی یک نمونهی کاملا تحلیلی نک. نغمهنگاری محمدتقی مسعودیه از ردیف آوازی محمود کریمی.
۹- میزان مجاز چنین تغییراتی هنوز معین نیست. مطالعهای هم صورت نگرفته است که نشان دهد تحت چه شرایطی اگر نوازنده دست به تغییر در کششها بزند تصور تصرف غیر قابل قبول در ردیف را در شنونده برمیانگیزد.
۱ نظر