اوربیسن به همراه کمپانی ضبط سان موفقیتهای نسبی به دست آورد و توانست وارد حلقه الویس پریسلی شود. تنها امتیازی که ضبط سان برای او داشت آن بود که برای خرید دوباره کالیداک بنفش خود پول کافی داشته باشد، اما به تدریج دست از همکاری با آنان کشید و ضبط آثارش را متوقف کرد. وی به سرتاسر تکزاس سفر کرد و برای ۷ ماه هیچ اجرایی نداشت. او اغلب در بحران شدید مالی بود و به خانواده و دوستان خود وابسته بود.
در اواخر دهه ۱۹۵۰ خرج خود را از طریق سرودن اشعار به ویژه در زمینه موسیقی کانتری می گذراند. اوربیسن به همراه چت آتکینز (Chet Atkins) که به همراه پریسلی گیتار می نواخت، چندین آهنگ ضبط کرد.
او آهنگی را که بودلکس بریانت (Boudleaux Bryant) نوشته بود به نام “به نظر من می رسد” را اجرا و ضبط کرد. نظر بریانت درباره اوربیسن آن بود که: “کمرو، خجالتی که به نظر می رسد در دنیای موسیقی گیج و متحیر است.
او نرم، زیبا اما با شرم می خواند انگار که شخصی ممکن است از صدا و هنر او اذیت شود و او را سرزنش کند.” در اولین کارش برای ضبط به همراه مانیومنت، اوربیسن آهنگی را که کمپانی ضبط RCA رد کرده بود به نام: “پسر کاغذی” و “زیبا” را کار کرد.
در این دوره تا پاسی از شب به اجرا می پرداخت و با همسر و فرزندان خردسالش در آپارتمانی کوچک زندگی می کرد که اغلب مجبور بود گیتارش را به داخل ماشینش ببرد تا در آنجا تمرین کند و آثارش را بنویسد. در سال ۱۹۵۹ جو ملسون (Joe Melson) سراینده اشعار، روزی در تگزاس نوازندگی اوربیسن را از داخل ماشین خود ضبط کرد و این دو هنرمند تصمیم گرفتند به همراه یکدیگر آهنگ بسازند.
برای تجربه اول “مرکز شهر” را نوشتند و اوربیسن اجازه داشت از سازهای زهی در این اثر استفاده کند که بسیار هم لذت برد. ملسون بعدها گفت: “ما به استودیو رفتیم و به اثری که ضبط کردیم گوش سپردیم و آن را بهترین صدایی یافتیم که در تمام دنیا می توانست به گوش برسد.” این آهنگ در رده ۷۲ در بین ۱۰۰ آهنگ برتر روی بیلبورد آمریکا جای گرفت و آرزوی اوربیسن را در بستن قرارداد با کلوپهای شبانه مهیا نمود.
راک اند رول در اواخر دهه ۱۹۵۰ در کودکی خود رها شد. الویس پریسلی به ارتش رفت، ادی کوچرن (Eddie Cochran) و بودی هولی (Buddy Holly) از دنیا رفتند، ریچارد کوچک مذهبی شد و چاک بری (Chuck Berry) دستگیر شد و عمرش در زندان گذشت، جری لی لویز همکار پیشین اوربیسن در کمپانی ضبط سان برای ازدواجش با دختر عموی ۱۳ ساله اش و پخش گزارش آن در تمام روزنامه ها، از رسوایی از کار کنار کشید!
آهنگ ” ترسنده دونده” یک هفته پس از عرضه شدن در رده اول در بین ۱۰۰ آهنگ برتر قرار گرفت. داستان آن درباره مردی حساس بود که که با غم و جدایی روبرو شده بود که در پایان با اوج گرفتن صدای قوی اوربیسن به پایان می رسد. “گریه کردن” در جولای ۱۹۶۱ در رده دوم قرار گرفت. اوربیسن به دلیل فقدان چهره ای فوتوژنیک بر خلاف بسیاری از معاصران راک اند رول خویش، تا اوایل سالهای ۱۹۶۰ تصویرش در هیچ جایی به چاپ نرسیده بود و عکس وی بر روی هیچ کدام از آلبومهایش نبود. مجله لایف او را “مشهور بی نام و نشان” خوانده بود.
اوربیسن سالها بعد گفته است: “من هیچ گاه سعی نکردم عجیب و یا غیر متعارف باشم، تنها {بودم و} هیچ گاه راهنمایی نداشتم که به من بگوید چه بپوشم و بر روی سن چگونه حضور یابم. مردی ساکت، مرموز و گوشه گیر، چیزی که مرا آنگونه بر روی سن می شناسند در حقیقت آن کس نیست که من به حقیقت هستم.” زمانی که به انگلستان رفت اگرچه دیگر آنجا شخصیت اول نبود و بیتل ها جای او را گرفته بودند اما بدبینانه پرسید: “اصلا بیتل ها چی هستند؟” که جان لنون (John Lennon) در جواب او گفت “من هستم”.
۱ نظر