گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

مصاحبه با ایگور ایستراخ (۱)

مصاحبه ای که در پیش رو دارید از بیل نیومن است با ایگور اویستراخ (Igor Oistrakh) در آستانه پنجاهمین سالگرد اولین اجرایش در انگلیس که در سال ۲۰۰۳ انجام شده است.

یک بالکن سرسبز مشرف به هاید پارک مکان مناسبی برای مصاحبه با یکی از ویولونیست های برجسته روسیه است. ایگور اویستراخ دیگر زیر سایه پدرش، دیوید، زندگی نمی کند. هرچند که هنوز خاطره های برنامه های سالن رویال آلبرت مثل کنسرتو دوبل باخ یا اجرای ر مینور چایکوفسکی (Tchaikovsky) یا مندلسون به رهبری دیوید که که در آن ایگور ناگهان به ارکستر می پیوندد زنده است.

ایگور اکنون تمام هماهنگی لازم را برای اجرای کنسرتو شگفت انگیز بتهوون برای اجرا در این سالگرد، در سالن جشنواره سلطنتی لندن در روز شنبه ۱۵ فوریه ۲۰۰۳ انجام داده است.

ارکستر مجلسی انگلیس به رهبری بنیامین والفیش (Benjamin Wallfisch) به خوبی توسط ویکتور هوخ هاوسر (Victor Hochhauser) معروف تبلیغ شده است. ایگور که همیشه دوست دارد در هر کجا به شیوه مخصوص به خودش و با همکاران معروفش به نوازندگی بپردازد، لندن را یکی از مکان های مورد علاقه خود می داند. ایگور با گشاده رویی واکنش های سریعی به پرسش های من میدهد که در ادامه آمده است.

اولین استاد موسیقی شما در شش سالگی والریا مرنبلوم (Valeria Merenbloom) بود؟


در واقع او خواهر یک ویولونیست معروف به نام پیوتر مرنبلوم بود که در آغاز قرن بیست و یکم روسیه را ترک کرد. من بعدها او را در لس آنجلس با یاشا هایفتز (Jascha Heifetz) در سالن اجرایم دیدم. هرچند والریا استاد خوبی بود اما من از همان ابتدا ترجیح می دادم که به شیوه خودم عمل کنم.

هنوز به خاطر می آورم که به عنوان دانش آموز رسمی او در مدرسه مرکزی موسیقی مسکو برای اولین درس فانتزی آپاسیتوناتا (Fantasia Appassionata) اثر ویوتام (Vieuxtemps) را اجرا کردم. زمانی که شروع به نواختن کردم، او کمی شگفت زده شده بود. اما از آنجا که بسیار انعطاف پذیر بود با نواختن پیانو من را همراهی کرد و گفت: او اینطوری کار می کند، همین و بس! شاید من نقص هایی داشتم و مرتکب اشتباه می شدم اما در آن سن او انتظار نداشت که شخصیتم تا این حد شکل گرفته باشد. در ۱۲ سالگی، شاگرد پیوتر استولیارسکی (Pyoter Stolyarsky) شدم که استاد پدرم و ناتان میلشتاین (Nathan Milstein) بود و به مدت ۱۰ سال با او کار کردم.

در ۱۸ سالگی در کنسرواتوار مسکو شاگرد رسمی پدرم شدم. در آن زمان جایزه مسابقه بوداپست را برنده شده بودم اما قبل از آن نیز پدرم درحالیکه همیشه سرش شلوغ شاگردها و کنسرت هایش بود به آموزش من بسیار اهمیت می داد. او هر روز در منزل به نوازندگی من گوش می داد و کارم را تصحیح می کرد- این خیلی برای من اهمیت داشت.


در آن زمان ایگور کنسرتو نظامی کارل لیپینسکی (Karl Lipinski) می نواخت که غربی ها به ندرت به آن گوش می دادند.

فکر می کنم در مورد من زیاد می دانید! موفقیت من در سن پایین مثل اینکه، به قول معروف، نقطه عطف در بازی تنیس است؛ من کمی تنبل بودم و خیلی کند کار می کردم اما علاقه زیادی به رفتن به مدرسه موسیقی داشتم. فقط آنجا بود که با علاقه بسیار زیاد تمرین می کردم که البته لحظه بسیار تعیین کننده ای در پیشرفت من بود.

هرگاه پدرم از مسافرت طولانی مدتی باز می گشت، من معمولا به دنبال هدیه هایی مانند اسباب بازی بودم! اما این بار -حتی قبل از اینکه کتش را دربیاورد- گفتم: پدر می خواهم برایت قطعه ای بنوازم. او که شگفت زده شده بود گفت: بسیار خوب، من هم خیلی دوست دارم بشنوم اما بهتر نیست اول چیزی بخوریم؟! من فریاد زدم: نه! میخواستم برایش لیپینسکی بنوازم و سپس او متوجه شد که من یک ویولونیست حرفه ای خواهم شد.

گفتگوی هارمونیک

گفتگوی هارمونیک

مجله آنلاین «گفتگوی هارمونیک» در سال ۱۳۸۲، به عنوان اولین وبلاگ تخصصی و مستقل موسیقی آغاز به کار کرد. وب سایت «گفتگوی هارمونیک»، امروز قدیمی ترین مجله آنلاین موسیقی فارسی محسوب می شود که به صورت روزانه به روزرسانی می شود.

دیدگاه ها ۳

بیشتر بحث شده است