نویسندگان کتاب هم که خود از استادان این درس در یکی از مراکز معتبر آموزش موسیقی در دنیا بودهاند، این موضوع را متوجه شده و با قرار دادن تمرینهای با پیانو در کتاب برای هنرجویان سعی در درونی کردن قواعد حفظ شده، داشتهاند. چرا که اگر هنرجویی بتواند در زمان نواختن (تحت فشار زمان) وصلهای درستی را انجام دهد، مطمئنا قواعد را به شکلی درونی در میآورد و دیگر خطر مسئلهی بالا او را تهدید نمیکند.
کتاب از دو بخش کلی و… فصل تشکیل شده است که هریک از فصلها به یکی از تکنیکهای هارمونی میپردازد. و مثالهای زیادی برای تکنیک مورد بحث مطرح میشود. این امر کمک میکند تا هنرجو استفادهی هنری و حقیقی از آن تکنیک را در آثار آهنگسازان بزرگ درک کند.
معمولا هنرجویان هارمونی با تکنیکها به شکل مجرد آشنا میگردند و اگر در کلاس مثالهایی از تاریخ موسیقی که حاوی آن تکنیک باشد ارائه نشود، آشنایی آنها با تکنیک مورد بحث در همان سطح وصل تجریدی آکوردها باقی میماند. همچنین از این طریق، کتاب، توجه هنرجویان را به تجزیه و تحلیل (آنالیز) هارمونی (حداقل جملات کوتاه) جلب میکند. در میان کتابهای هارمونی این کتاب توجه خاصی به مسئلهی تجزیه و تحلیل دارد.
در پایان هر فصل سه گروه تمرین وجود دارد؛ شفاهی، کتبی و با پیانو. تمرینهای شفاهی پیشنهاد بخشهایی از قطعات آهنگسازان است که با موضوع فصل مرتبط است یا نمونههایی از تکنیک معرفی شده در فصل را در خود دارد. در متن اشارهای بهاین که این تمرینهای شفاهی باید فقط از طریق گوش دادن حل شود یا خواندن پارتیتور آثار، یا ترکیبی از هر دو، دیده نمیشود.
اگر تنها نام این نوع تمرین مرجع قرار گیرد، به نظر میرسد نوع اول مورد نظر بوده، که بسیار دشوار است اما اگر با موفقیت یاد داده شود توانایی مهمی را برای موسیقی دانان میسازد. تمرینهای کتبی تقریبا شکل مرسوم دیگر کتابهای هارمونی را دارد به جز این که تعداد ملودیهایی که در اینجا از هنرجو خواسته شده تا هارمونی کند بیشتر از جاهای دیگر است. در این مورد به نظر میرسد نویسندگان دیدگاه ملودیکتری را دنبال میکردهاند.
این جمله گویای همین مطلب است: «کاربرد آکوردهای ۶، خط باس را که از لحاظ تصویر ملودیک، مهمترین صدا پس از ملودی [سوپرانو] است، به میزان قابل توجهی غنیتر میکند.» ص ۱۱۱. تمرینهای با پیانو هم همان طور که پیشتر اشاره شد توان هنرجو را برای عملی اندیشیدن به جملات هارمونیک افزایش میدهد و اگر خوب مورد استفاده قرار گیرد میتواند حتا تا مرز بداههپردازی هارمونیک پیش برود.
توجه به مسئلهی فرم و جملهبندی. جایگاه عنصر هارمونی در آنها مورد جالب دیگری است که در این کتاب دیده میشود. معمولا کتابهای هارمونی کمتر به مقولهی فرم توجه میکنند، اما در این کتاب در چندین مورد نویسندگان به فرم میپردازند و سعی میکنند رابطهی هارمونی با فرم و جمله بندی را به هنرجو بیاموزند. مطالبی که در فصل ۵۹ در مورد طرح تنال یاد شده نیز از همین دست است. در حقیقت اینها راهنماییهایی است برای هنرجویی که میخواهد به شکل عملی اثر موسیقی خلق کند.
نویسندگان همچنین توجه خاصی به مسئلهی تاریخ تکوین فن هارمونی مبذول داشتهاند. تاریخ تحولات هارمونی در آثار آهنگسازان و تفاوتهای سبکی هر کجا که مربوط به درس بوده مورد اشاره قرار گرفته. این جملهها به همین موضوع میپردازد: «چنین گردشهایی از شوپن آغاز (بالاد-فا ماژور، فا مازورکا، دو ماژور) هم چنین میتوان آنها را نزد دیگر آهنگسازان ملی اسلاو مشاهده کرد، مثلا دوورژاک، س. مانیوشکی، ب. اسمتانا.» ص ۱۶۶. یا «اما این گردشها [پلاگال] در آثار آهنگسازان بعدی بهخصوص در آثار آهنگسازان روسی، کاربرد قابل توجهی به دست آوردند (تحت تاثیر هنر ملی)» این موضوع نیز در میان کتابهایهارمونی کمتر دیده شده و کمک خوبی برای هنرجویانی است که بخواهند با تاریخهارمونی یا سبکشناسی آثار نیز آشنا شوند.
یک بخشی دارد کتاب دوبفسکی که زیاد توی درس کتابمهم نیست اونم بخش سونات روسی هست که آقای تنگیز اون بخش درس نمیده برای اینکه این کتاب در زمان کمونیسم مننشر شده و در اون زمان برای اینکه کتابی چاپ بشه باید مطلبی از روسیه حتما توی کتاب می بوده.
اگر منظور، بخش مدهای دیاتنیک در موسیقی روسیه است، اتفاقااین بخش یکی از جالب ترین بخش های کتاب می باشد. چرا که به خوبی نشان دهنده تفاوت دیدگاه سنن هارمونیزاسیون اروپای غربی تا قرن نوزدهم و آهنگسازان روس در قرن نوزدهم در ارتباط با مدهای دیاتنیک می باشد. فقط حیف که این بخش با اشتباهات فاحش نتی چاپ شده است.
be har hal budane in ketab behtar az nabudanesh bud va man midunam az russi be farsi tarjome kardan che kare sakhtist.bayad be ebrahimi tabrik fgoft.