گذر از مرز ستایشِ محض (*)
مجموعه نقدهایی بر آثار اشتوکهاوزن (**)
بیشتر اوقات انتشار پروندهی مطبوعاتی به نام یک شخص -به مثابه متمایز کردن او از دیگر نوشتهها- حکم بزرگداشت مییابد. بزرگداشتی که به اعتبار تمایز اعمال شده- مستقل از جهتگیری مطالب- دیده میشود. هم از این روست که ناخودآگاه بیشتر مطالب در ستایش شخص مورد بحث از کار درمیآیند؛ در ستایش آثارش، کردارش (هنری و غیر هنری) و گفتارش. نتیجه؛ خواننده خویش را با روایتی سخت ستایشگرانه از یک هنرمند روبرو میبیند.پنداری که هیچ هنگام ایرادی بر او وارد نشده و هیچ کس در نقد وی چیزی ننوشته است. آشکار است که حقیقت به گونهی دیگری است و چنانکه تمام پدیدههای شناخته شده در تجربهی روزمرهی ما میگویند، همه چیز دو وجه تاریک و روشن را به هم آمیخته دارد. پس نقد و داروی معطوف به بدی نیز به کار شناخت شخصیتی هر چند ستایش شده، میآید. و به گمانی جز این راهی نیست تا چهرهی حقیقی موضوع روشن شود.
«کارلهاینتس اشتوکهاوزن» آهنگسازی افسانهای در قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم است که به دلیل نوآوری و کیفیت آثارش و نفوذ چشمگیر بر جریانهای موسیقی بعدی بسیار ارج نهاده شده است. چه ارجی در دنیای موسیقی بیش از اینکه کسی را با «بتهوون» مقایسه کرده و به او تشبیه کنند. همسنگی با سنگ معیار نبوغ موسیقایی نشان از اهمیت و موفقیت این آهنگساز در تاریخ موسیقی قرن بیستم دارد.
همین چند کلام از «مَکُنی» منتقد کافی است تا روشن شود که او از نظر بعضی چه جایگاهی در تاریخ موسیقی قرن بیستم دارد: «اگر نابغه شخصی است که اندیشههایش بیان کنندهی تمام کوششها [در یک مورد خاص] باشد، پس با چنین تعریفی اشتوکهاوزن نزدیکترین پدیده به بتهوون است که قرن بیستم زاده» (۱) از دیگر سو از اعتباری که «استراوینسکی» بزرگ برای اشتوکهاوزن قائل بود نیز آگاهیم؛ او در ۱۹۶۴ در توصیهنامهای مینویسد «[… بریو] به همراه بولز و اشتوکهاوزن رهبران و جهتدهندگان دنیای موسیقی نسل جوان امروزی هستند» (۲).
با این همه تعریف و تمجید که از وی شده در نظر نخست بسیار بعید مینماید بتوان ایرادی بر وی گرفت، اما چنین نیست و در طول بیش از نیم قرن کار هنری نقدهایی نیز بر وی وارد بوده و قطعات و سبک و زیباشناسی آثار وی را نیز منتقدانی به چالش کشیده و چنان که مشت نمونهی خروار خواهیم دید کم تعداد نیز نبودهاند.
اشتوکهاوزن چنان که از زندگینامه و فهرست فعالیتهایش نیز هویدا است، نگرش موسیقاییاش را مطابق معمول آهنگسازان نسل خودش از «وبرن» آغاز کرد و خیلی زود به همراه چهرههای تاثیرگذار دیگری مانند «پیر بولز» در «مدرسهی تابستانی دارمشتات»، وجوه مختلف شیوهی کار وبرن با مادهی موسیقایی (سریالیسم) را تا مرزهای پایانی امکانات فیزیکی پیش بردند؛ شیوهای که در تاریخ موسیقی از آن با عنوان «سریالیسم همه جانبه»
یاد میشود. از همین دوره انتقادهایی به اشتوکهاوزن (و البته بقیهی سریالیستها) وارد شد.
از سوی دیگر اشتوکهاوزن پس از مدت کوتاهی حضور در آزمایشگاههای رادیوی فرانسه نزد «پیر شفر» با سرعت بسیار زیادتری از دیگر همتایان خود تواناییهای بکر موسیقی الکترونیک را کشف کرد و بیش از هر چهرهی جوان دیگری در آن دوره نمایندهی این نوع موسیقی شد.
همین قضیه و پیشرو بودن او در موسیقی الکترونیک -که به دلیل وابستگی تام و تمام به فناوری و برخی دیگر از خصلتها حتا بعضی آهنگسازان نوگرای قدیمیتر هم آن را به سختی نقد میکردند -سبب شد اشتوکهاوزن هدف بسیاری از نقدهای کلی بر ویژگیهای موسیقی الکترونیک قرار گیرد. همچنین دورهی اوج فعالیتهای هنری اشتوکهاوزن یعنی از دههی ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ همزمان بود با بعضی منازعات سیاسی- ایدئولوژیک ابرقدرتها و برپایهی آنها تغییرات عمیق اجتماعی در اروپا و آمریکا. بلوک غرب و شرق آن زمان عملا در جنگ بودند.
پینوشت
(*) «گذر از ستایش محض» پیشکشی است به کیاوش صاحبنسق و نشاط نوذری که در واپسین ماههای سال ۱۳۸۸ زمانی که کیوان فرزین، من و بهرنگ تنکابنی نبودیم و معلوم هم نبود چه وقت به مجله بازمیگردیم، مطالب شمارهی ۲۹ را جمعآوری کردند، همان شمارهای که سرانجام وقتی همگان دور هم جمع شدیم در تابستان ۸۹، با پروندهی از پیش آماده شدهی اشتوکهاوزن منتشر شد.
(**) این نوشتار برای چاپ در پروندهی اشتوکهاوزن در شمارهی ۲۹ مجلهی فرهنگ و آهنگ آماده شد اما به دلیل زیاد شدن حجم پرونده از انتشار بازماند. به همین دلیل است که گاه در متن اشارهای به پرونده شده است که از حذف آنها خودداری کردهام. توجه داشته باشید موضوع این مقاله یعنی نقدهایی که به اشتوکهاوزن در دورهی خودش شد، به همراه مقالات دیگری که قرار بود در کنارشان چاپ شود میتوانست تکمیل کننده باشد. حال که این مقاله به عنوان یک مطلب منفرد چاپ میشود شاید نتوان به دید قبلی به آن نگریست. به همین دلیل مقالهی کنونی بیش از آنکه بیانگر نکتهای پرت و جدا افتاده دربارهی یک آهنگساز آوانگارد آلمانی باشد که از مقالات تکمیل کنندهاش دور افتاده است، میتواند خوانندهی گفتگوی هارمونیک را با جمعبندی کلی بعضی نقدهایی که بر موسیقی آونگارد اقامه میشد، آشنا سازد.
پی نوشت
۱- Maconie, Robin. 1989. “Afterword: Beauty and Necessity”. In Karlheinz Stockhausen, Stockhausen on Music: Lectures and Interviews, edited by Robin Maconie. London and New York: Marion Boyars.
۲- Joseph, Charles M. 2001. Stravinsky Inside Out. New Haven, CT: Yale University Press.
۱ نظر