این روزها اگر نگاهی به سایت های موسیقی در اینترنت بیندازیم. به راحتی متوجه می شویم که این سایت ها در اقدامی هماهنگ با هدف گوشزد کردن ضرورت ادامه فعالیت گروه «عارف» به سرپرست این گروه، پرویز مشکاتیان مقالاتی را نوشته و گاه به نظرخواهی عمومی گذاشته اند.
در این مقاله به این موضوع می پردازیم که چرا تاکید روی پرویز مشکاتیان است، آیا واقعاً حیات هنری شاخه ای از موسیقی به او وابسته است؟ چرا در میان نظرات مردم (تقریبا” هیچ) نامی از هنرمندان دیگر نیامده؟ آیا فقط مشکاتیان دارای شرایط کار موسیقی است؟
برای پاسخ دادن به این موضوع نگاهی می اندازیم به هنرمندانی که پس از انقلاب به فعالیت پرداخته اند و وضعیت کنونی فعالیت آنها.
می دانید که پس از انقلاب، فعالیت بسیاری از گروه هایی که قبل از انقلاب (مخصوصا” آنهایی که از بودجه های دولتی برای فعالیت شان استفاده می کردند) متوقف شد و گروه های که با شعارها و حال و هوای انقلاب همراه بودند (که اکثرا هم بدون حمایت مالی دولت جدید فعالیت می کردند) ماندند و روزبه روز رشد کردند. مهمترین این گروهها چاووش بود که بصورت جدی به اجرا و ضبط موسیقی می پرداخت.
گروه «چاووش» که تلفیقی بود از گروه عارف و شیدا، با داشتن اعضای شناخته شده و با استعداد از قبل از انقلاب به دلیل مهاجرت بعضی از اعضا و برخی اختلاف نظرها، متلاشی و
تبدیل به گروههای کوچکتری شد که بعضی از آنها پس از یک یا چند برنامه دیگر حرف خاصی برای گفتن نداشتند و تعطیل شدند. مهمترین گروه هایی که پس از انقلاب فعالیت می کردند و مورد توجه قرار گرفتند گروه هایی بودند که مخصوصا با خوانندگان مشهور آن روزگار مانند شجریان و ناظری کار می کردند؛ بعضی مثل گروه «عارف» ، «شیدا»، «دستان» و «کامکارها» قبلا از چاووشیان بودند، بعضی نیز مانند گروه «پایور» و «ذوالفنون» از گروه و نسلی دیگر.
فرامرز پایور که صاحب قدیمی ترین و با نظم ترین ارکستر در میان تمام این گروه ها بود به دلیل بیماری مجبور به توقف فعالیت گروهش شد (البته به تازگی قرار شده است که این گروه به سرپرستی هوشنگ ظریف فعالیت های خود را از سر بگیرد).
محمدرضا لطفی به خارج از کشور مهاجرت کرد و تا حد زیادی از فضای موسیقی به شکلی که در کارهای قبلی و مخصوصا” اوایل و پیش از انقلاب تصنیف می کرد دور شد و به بداهه نوازی و کسوت درویشی درآمد.
گروه «مولانا» به سرپرستی و آهنگسازی جلیل عندلیبی نیز که روزگاری نمونه های با ارزش از موسیقی ایرانی و گروه نوازی را عرضه میکرد، به شکل عجیبی تغییر روش داد و پس از انتشار کاست های «با قدسیان»، «صدای تازه» و … عملا” شنوندگان فرهیخته خود را از دست داد.
همچنین گروه «ذوالفنون» به سرپرستی جلال ذوالفنون با اینکه سال ها فعال بود و به اجرای کنسرت و انتشار کاست می پرداخت و با وجود اینکه فعالیت های خود را افزایش داده بود از لحاظ کیفی رو به زوال رفت و مخصوصا” پس از همکاری ذوالفنون با برادران خواجه نوری، روند موسیقی این گروه، موجب دلسردی شنوندگان قدیمی این گروه از برنامه های جدید آن شد.
گروه کامکارها اصولا هدفشان اجرای موسیقی کردیست ولی گاهی هم به موسیقی غیر کردی می پردازند که در مقابل کارهای کردی شان کم تعداد است.
حسین علیزاده که سالها ستاره موسیقی ایرانی بود، پس از انتشار «راز نو» دیگر بطور جدی وارد حال و هوای موسیقی های پیشین خود (مثل «صبحگاهی»، «راز و نیاز») نشد و یا با گروه هایی با سازهای ابداعی و یا کهن به اجرای موسیقی پرداخت… این اتفاق به حدی ادامه دار شد که دیگر شنوندگان موسیقی او از انتشار اثری در اندازه های «شورانگیز» نا امید شده اند.
گروه «دستان» نیز امروز تقریبا” چنین وضعیتی را دارد، البته شاید امید به انتشار کاری در حد «بوی نوروز» در ایشان بیشتر است.
گروه های دیگری هم در این سالها روی کار آمدند که گاهی آثار درخشانی را وارد بازار می کردند ولی به دلایل زیادی که در حوصله این بحث نیست مورد توجه عمومی قرار نگرفتند. در میان سرپرستان گروه های یاد شده امروز فقط مشکاتیان است که به تنهایی صاحب چند ارزش است؛ یکی، مقبولیت عمومی، دوم داشتن سابقه درخشان در تصنیف آثار خلاقانه، سوم اجرای موسیقی همراه با زمان (چه تکنیکی چه معنایی) چهارم، انضباط و نظم گروهی در اجرای موسیقی کار شده و تنظیم شده پنجم، مهارت در نواختن سنتور ششم، پاک بودن سابقه هنریش از عوام فریبی و ریا کاری (که بسیاری از همنسلانش به آن روی آوردند) و … بسیاری از توانایی های منحصر به فرد دیگری که مشکاتیان در خود دارد.
پرویز مشکاتیان امروز می تواند با نگاهی مجدد به توانایی های نوازندگان کنونی و انتخاب برترین ها ( از نظر اخلاقی و هنری) گلچینی دیگر از موسیقیدانان همراه را کنار هم بچیند و به اجرای آثار با ارزش موسیقی ایرانی بپردازد.
به امید همراه شدن این عزیز!
۱ نظر