نخستین گروه «موسیقی اصیل ایرانی» که در جشن هنر برنامهای داشت، گروه هنرمندان وزارت فرهنگ و هنر بود به سرپرستی «محمد حیدری» و مرکب از سازهای سنتور، قیچک، تار، کمانچه و تنبک. دو «ردیفخوان» گروه «تورج» بود و «ابراهیمی» و دو تصنیفخوان آن «افخم» و «پریوش». «رحمت الله بدیعی» و «حیدری» تکنوازان شایستهای هستند و اولی تکنیک و شناخت برجستهای دارد. ولی هم او در این برنامه، «قیچک» را برخلاف انتظار، -انتظاری که از سوابق کار او ناشی میشد- آنگونه که باید ننواخت پرشتاب و شاید کمی سرسری آرشه را جولان میداد.
می اندیشم که شاید بیشتر پرداختن بدیعی به دو ساز دیگر -کمانچه و ویولن- فرصت کار بیشتر روی قیچک را بدو نمیدهد و نتیجهاش همین ضعفی است که آنشب در نواختههایش پیدا بود. شگفتیآور است که میان سازهای این گروه -که بدان امید بسیار بسته بودیم- همکوکی و همنوازی وجود نداشت. «ابراهیمی» آواز مورد انتظار را ارائه نکرد و شاید مجذوب یا مرعوب جماعت حاضر در حافظیه شده بود، چه که حتی، در مقدمهی بیسببی که در باب انتخاب غزلی از حافظ بیان داشت، بخوبی رنگی از «دستپاچگی» هویدا بود! «تورج»، برخلاف، استعداد خود و مایه صدائی مناسبش را متجلی ساخت. از تورج بمدد استعدادش و نیز به یاری مطالعه و کار بیشتر میتوان خوانندهای برجسته آفرید.
ایکاش گروه مزبور مطلقا از افتخار عضویت دو خانم تصنیفخوان بینصیب میماند! زیرا که آن دو، نخستین توقع هر شنوندهی منصفی را نیز برآورده نمیسازند. از تکنیک و احساس در میگذریم، متاسفانه در هیچکدام، مایهی مناسب و اولیهی آوازی وجود ندارد و بخصوص «افخم» که من نمیدانم کدام کارشناس موسیقی و آواز، در او استعداد موسیقی و حداقل مایهی صدائی مناسب تشخیص داده است.
از متن مبتذل تصنیفها چه میتوان گفت که نه محتوی و پیامی دارد و نه دستکم فرمی و شکل و شمای موزونی. تصنیفهای اجرائی نشان داد که نه آهنگساز و نه تصنیف سرا، هیچ یک بویی از قواعد تلفیق شعر و موسیقی نبردهاند.
*گروه دیگر از هنرمندان وزارت فرهنگ و هنر، مرکب بود از «پایور»، «تهرانی» و «خاطره پروانه» و این گروه کوچکتر در مجموع برنامهای دلنشینتر -و در بعضی بخشها بشکلی درخشان- اجرا کرد، من برای اولینبار از «حالی» که در نوای «خاطره» بود لذت گرفتم، میتوان «محدودیت» صدای او را به این «حال» بخشید!
نواختههای توام «پایور» و «تهرانی» بیتردید درخشانترین گوشهی برنامههای انبوه موسیقی ایرانی جشن هنر بود. هر دو از برجستهترین هنرمندان وزارت فرهنگ و هنر -و یحتمل جامعهی موسیقی ما- بشمار میروند. تصنیف چهارگاه پرداختهی پایور بسیار دلنشین بود، بخصوص که موسیقی با متنی تمیز و عارفانه تلفیق یافته بود. غزلیات انتخابی برای آواز نیز زیبا و چشمگیر بود.
گروههای موسیقی ایرانی دیگری -که وابسته به سازمان جدید التاسیس تلویزیون ملی ایران هستند- نیز برنامههائی در جشنواره اجرا کردند، ایکاش نمیکردند. جالب است که بدانید یکی از دخترکان تصنیفخوان یکی از گروههای مزبور را گویا بصورت آزمایشی در جشن هنر شرکت داده بودند تا اگر کاری مناسب عرضه کرد، در تلویزیون برنامهی ثابتی برایش برقرار سازند!
ببینید که از این قرار «فستیوال» چه مفهوم تازهای بخود میگیرد! تکنوازان -منهای فرهنگ شریف و نیز زرینپنجه که متواضعانه کمتر مینواخت!- همه ضعیف و ناپخته بودند. همنوازی مطلقا در میان نبود و خوانندگان که لب باز میکردند گوئی نزد کارشناس آواز؛ برای آزمایش صدای خود آمدهاند -که البته هیچ کارشناس نیمه وارد و باانصافی رای بر قبولی اینان نمیتواند داد- معهذا میبینیم که در ژوری آزمایش تلویزیون ملی ایران قبولی یافتهاند و روانه «فستیوال» شدهاند!
برای آنکه انصاف رعایت شده باشد، باید گفت که در «پروین روزبانفر» حالتی و استعداد اولیهای -و فقط همین- تمیز داده میشد.
۱ نظر