گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

نگاهی به اپرای مولوی (۱۲)

پرده هفتم

زهی ها آغازگر پرده هفتم اپرا هستند؛ پرده ای که «ملاقات» نام گذاری شده و گوشه ای از پرسش و پاسخ مولانا و شمس را به نمایش می گذارد. بخشی که زهی ها و به دنبال آن سولوی آوازی کلارینت اجرا می کند، با اینکه یادآور آغاز پرده پنجم یعنی «بازار» است ولی تفاوتی نامحسوس در این آغاز اتفاق می افتد که آن تاکید بر دومینانت گام ماژور است و البته در طول این بخش ایست و شاهد بارها تغییر می کند.

در لیبرتوی این بخش، شعری از مولانا با تیزبینی خاصی انتخاب شده است که نوع پرسش و پاسخی و گفت و شنودی که مولانا در محضر شمس داشته و طی این همنشینی مولوی به مقامی رفیع رسیده را به خوبی می نمایاند؛ شمس پاسخ مولانا را به نحوی می دهد که نه تنها پاسخ خود را مستقیما نمی یابد بلکه در جریانی از پرسشهای مداوم قرار می گیرد، چنانکه مولانا خود بعدها می گوید: «آب کم جو، تشنگی آور به دست»

در طول این دیالوگ شمس و مولانا، ارکستر فضای شیرین این پرسش و پاسخ را بدون القای مشخص ریتمیک همراهی می کند و به شیرینی این دیالوگ می افزاید.

این رویه تا بخش پایانی که شمس می گوید: «سخت گیرد خام ها مر شاخ را زانکه در خامی، نشاید کاخ را» آکوردها از مایه ماهور به اصفهان رفته که در ردیف این تغییر را با عنوان اصفهانک می شناسیم، در این یک بخش ویولاها، به صورت دیویزه القای ریتم را به عهده دارند، اما بازگشت به ماهور در همراهی این بخش شعر: « چون بپخت و گشت شیرین لب گزان، سست گیرد شـاخ ها را بعد از آن» اتفاق می افتد، این تغییر یکبار دیگر در لحظه ای که شمس می گوید: «چیز دیگر ماند، اما گفتنش، با تو روح القدس گوید بی منش…» اتفاق می افتد که اینبار بازگشت به ماهور در شیدایی مولانا اتفاق می افتد: «…این چه میبینم مگر هستم به خواب» و این پرده تقریبا بلافاصله به پرده هشتم پیوند می خورد.


پرده هشتم

باز مولانا را در خانه می بینیم که در حالی که در خلسه سماع است و باز متوجه می شویم حضور شمس در این صحنه نیز در قلب مولانا اتفاق افتاده! ناگهان همسر او با نگرانی به خلوتش می آید…. آکورد خاصی که از ارکستر می شنویم، این نگرانی را تداعی می کند (آکوردها از سمت چپ به راست از بم به زیر:)؛ Re#-La-Re-la که بستر را برای سولوی فلوت در مایه دشتی فراهم می کند و در پس آن سولوی کلارینت و باسون که فرود به شور را اجرا می کنند و دوباره تکرار همان آکورد و اینبار صدای مولانا که همسرش را از سرزنش باز می دارد: «دم مزن تا بشنوی زان آفتاب، آنچه نامد در کتاب و در خطاب» در ادامه این بیت، بیت دیگری می آید که روی درجه دوم شور که تداعی گر ابوعطا است ایست دارد.

در اینجا به دلیل اینکه برای بعضی از سازهای ارکستر سمفونیک اجرای کرن (که شاهد ابوعطا است) مقدور نیست، آهنگساز از شور تعدیل شده استفاده کرده است و آکورد بعدی را به این صورت نوشته است:Do-Mi b –Sol-La
خواننده ولی با استفاده از ویبراسیون روی می بمل، این نغمه را با نواسانات ویبراسیون بالاتر می برد و در نهایت شبیه به می کرن آنرا اجرا می کند. این روش در بسیاری از آثار سمفونیک آهنگسازان ایرانی به کار رفته است.

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

دیدگاه ها ۲

بیشتر بحث شده است