اجرای موفقیت آمیز «آنسامبل اپرای تهران» به سرپرستی هادی قضات در تهران بهانه ای شد تا نوشته ها و مصاحبه های زیادی درباره وضعیت اپرا در ایران، در رسانه ها به چاپ برسد و این هنر جهانی باز به شکلی دیگر در رسانه های جمعی مطرح شود. تقریبا تمام نقد ها و نوشته هایی که در این زمینه نوشته شد، در پاسداشت این حرکت بزرگ و جسورانه بوده و کمتر نوشته ای به فضای نقد (به معنی آنالیز و ارزش داوری) نزدیک می شد.
متاسفانه در این میان نوشته هایی هم منتشر شد که از نظر تاریخی و فنی دچار ایراد بود و مملو از گوشه و کنایه هایی به آثار اپرایی ایرانی که پیشتر مورد تحسین قرار گرفته بود.
گویا اجرای چشمگیر یک هنرآموخته آنور آبی همکاران هموطن را به اندازه ای تحت تاثیر قرار داده که دست به انتشار چنین نوشته هایی بزنند.
یکی از این نوشته ها در روزنامه اعتماد با عنوان «گمشده در غبار» به چاپ رسید که لب کلامِ منتقدانِ اپراهایِ پیشین را می توان در آن جست.
در این مقاله چند ایراد تاریخی به چشم می خورد از جمله ساخته شدن اولین اپرای ایرانی توسط عزیز حاجی بگوف (یا همان ئوزیر حاجی بیگوف) و بعد از آن اجرای «اپرت گلرخ» و «اپرت شوهر بدگمان» به عنوان دومین و سومین اپراهای ایرانی؛ در حالی که اولین اپرای نام برده شده اصلا متعلق به کشور ما نبوده و دومی و سومی نیز همانطور که از نامش مشخص است اپرت بوده است نه اپرا.
در کنار این نوشته هم گفتگویی با هادی قضات، هنرمند خوش خوان و مستعد انجام شده است که این مصاحبه نیز نکته هایی دارد که نیازمند توضیحاتی است.
در این دو نوشته نکته عجیبی که به چشم می خورد، سخت گیری بیش از حد در مورد تعریف اپراست و آثاری که اخیرا با این عنوان اجرا شده است (که مسلما سه اپرای عاشورا، مولوی و حافظ مد نظر است) ولی از طرفی، سهل انگارانه از آثاری که به عنوان اپرا شناخته نمی شوند با عنوان اپرا نام برده می شود!
در مقاله «گمشده در غبار»، دو اپرت به عنوان اپرا ثبت شده و در مصاحبه هم «اشک ها و لبخندها» که در منابع معتبر به عنوان موزیکال شناخته می شود، اپرا نامیده شده است.
در این مطالب دو شبهه مهم به آثار اخیر اپرایی ایرانی وارد می شود که این شبهات به زعم نویسندگانشان (و البته بعضی از همفکرانشان) قابل چشم پوشی نیست و بی درنگ سه اثر اخیر را فاقد شرایط لازم برای گرفتن عنوان اپرا معرفی می کند. این دو مورد، اجرا نشدن این آثار به صورت زنده است و دومی غیر آکوستیک بودن آنهاست.
حال در این نوشته، به پاسخ این دو شبهه با عنوان سئوالاتی از نویسندگان می پردازیم:
۱– عدم اجرای زنده اثر: آیا اپرای نابوکو که پنج سال پس از ساختش به اجرا می رسد، تا زمانی که اجرا نشده بوده اپرا نبوده؟ اگر پاسخ منفی است، چرا این سه اپرا (عاشورا، مولوی و حافظ) قبل از اجرای زنده شان اپرا نیستند؟!
۲– عدم اجرای غیر آکوستیک: چرا استفاده از امکانات صوتی و تصویری مدرن برای اپراهای ایرانی به قدری ناپسند است که تنفیذ عنوان اپرا را برای آنها نادرست می دانید در حالی که در اروپا و آمریکا اپراهای مدرن و حتی سنتی را با استفاده از آخرین تکنولوژی ها به روی صحنه می برند؟ (برای نمونه می توانید به این تصاویر توجه کنید:
تصویر اپراهایی مدرن با استفاده از ویدیو پرژکتور
دستگاه تقویت صوتی برای اپرا، با قابلیت نسب بر روی صحنه
۱ نظر