گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

نگاهی به اپرای مولوی (۱۹)

در ادامه این پرده رد و بدل شدن سوال و جواب ها را در نوا و دشتی می شنویم تا اینکه مولوی می خواند: «هین بیا این سو، بر آوازم شتاب عـالم از برف است روی از من متاب» و ناگهان می بینیم که شمس به پرواز در می آید و از صحنه خارج می شود…

با وجود به ظهور رسیدن پرواز شمس، یاران جاهل هنوز به تمسخر مولوی می پردازند: «هر که با ناراستان هم سنگ شد، در کمی افتاد و عقلش دنگ شد!» ولی مولانا دست بر نمی دارد و با همراهی مناسب ارکستر در دشتی می خواند: «من نجویم زین سپس راه اثیر. پیر جویم، پیر جویم، پیر پیر. پیر باشد نردبان آسمان. تیر پران از چه گردد از کمان» ولی ناگهان به خشم می آید و با همراهی ترملوی سازهای زهی که کم کم با همراهی دیگر سازهای ارکستر به اوج می رسد می خواند: «… پیش نه بر پایم آن زنجیر را، که دریدم سلسله تدبیر را»

اینجاست که مولانا به عالم رویا باز میگردد و در صحنه ای که آشتی سوزان در آن نقش بسته شمس را در بند می بیند که توسط دلقکی مورد تمسخر قرار می گیرد و به قتلگاه روانه می شود.

دلقک با حرکت هایش و صدای غیر متعارفش فضای اپرا را به سمت اپرا بوفا می برد ولی دردناکی صحنه، آیرونی خاصی را رقم می زند. حال نوبت به رجز خوانی جلاد می رسد: «من برانم بر تن تو ضربتی که بود این مردمان را عبرتی، تیر قهر خویش بر پرت زنم، پر و بال مرده ریگت بر کنم» در اینجاست که مرد جوانی که مولانا را در پرده های قبل نصیحت می کرد دلش به رحم می آید و خطاب به جلاد در بیداد می خواند: «های آخر از خدا شرمی بدار، میکشی این بی گنه را زار زار» ولی پیرمرد متعصب هنوز از او کینه به دل دارد و با تکنیک رسیتاتیو می خواند: «اول ابلیسی تو را استاد بود، بعد از آن ابلیس پیشت خوار بود»

پس از تمسخر دوباره دلقک،‌ صدای قاضی را می شنویم که خوانندگی آن را عامر شادمان بر عهده دارد؛ شادمان با صدایی دراماتیک و پر حجم،‌ انتخابی بسیار مناسب برای این تقش است. بخشی که قاضی می خواند نیز هم آوازی و هم رسیتاتیو است و خواننده به خوبی لحن مورد نظر را ادا کرده است.

در این حین روح پدر مولانا را می بینیم که در مایه اصفهان خطاب به قاضی و جلاد می خواند: «هر که بر شمع خدا آرد پف او، شمع کی میرد بسوزد پوز او!» در کنار سلطان العلما عطار به صحنه می آید و در چهارگاه می خواند: «شمع حق را پف کنی تو ای عجوز، هم تو سوزی هم سرت ای گنده پوز»؛ این دو بخش با استفاده از دانگ مشترک بین دو مایه خوانده می شود.



در تمام این بخشها، ارکستر با پدال خوانندگان را همراهی می کند تا فضای مخوف صحنه تا لحظه خطابه شمس تغییر نکند.

شمس دوستانش را به پیش می خواند و با تمسخر قاضی مواجه می شود و در این حین شمس خطابه ای با همراهی ارکستر در گوشه بیداد راجع می خواند و در ادامه در شوشتری فرود می آید: «… آتشم من گر تو را شک است و ظن، آزمون کن دست را بر من بزن، آتشم من، آتشم من، آتشم» و جلاد همزمان را شکل گرفتن آکوردی در چهارگاه بوسیله گروه کر با حمایت ترمولوی اضطراب آور زهی ها شمس را به قتل می رساند.

غریب پور همچون اپرای عاشورا که حر را در چنین وضعیتی نشان داد، شمس را در موقعیت یک رویداد معجزه گونه قرار می دهد ولی در نهایت شمس کشته می شود.

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

دیدگاه ها ۲

  • جناب پورقناد با تشکر از تمام زحمات شما پیشنهاد می کنم تا به منظور ارتباط بهتر با شبکه های مختلف اجتماعی و گسترش مخاطبین امکان اشتراک گذاری در فیس بوک و توییتر روی صفحات افزوده شود

بیشتر بحث شده است