هنر نیز به عنوان «برجسته ترین فرانمود عصر» (گامبریج، ۱۳۸۰: ۶۰۱) در پی ظهور چنین گفتمانی چشم اندازهای دیگری جُست؛ به عقیدهی گامبریج مهمترین رخداد تاریخ هنر، تغییر و تحول سترگی بود که در نگرشهای عمومی رخ داد، نه این یا آن جنبش خاص هنری (همان:۵۹۹). بنابراین نمودِ چنین نگرشی در روند تغییرات زبان موسیقایی نیز، هر چه که باشد، دیگر نمیتواند در ادامهی ردیف شدن مجموعههای متمایز از هم در نظر گرفتهشود و آن را باید یک گسست رادیکال دانست.
موسیقیدان مدرن، در میانهی تمام گسستنها و متلاشی کردنها کماکان در جست و جوی یافتنِ جامعیتی قانونوار ورای آن آشفتگیها و تفرق ها بود که دست آخر با طی مسیری که در طول دههها، از موسیقی لیست و مالر و دیگران گذشته بود، با شوئنبرگ به مقصد رسید.
اما شوئنبرگ دیگر مرده بود(۱) و با فرارسیدن دههی ۶۰ میلادی، بسیاری از آهنگسازان، با رها کردن رویای دستیابی به یک نظم دقیق آوایی، مجموعه راهبردهایی را به کار گرفتند که با اندیشههای کثرتگرایانهی پستمدرن مطابقت داشت (باتلر،۱۳۸۹ :۱۰۲).
این آهنگسازان، ذهنشان را درگیر روشهایی کردند که با آن روشها، میتوانستند الگوها و شیوههای پیشین را زیر و رو کنند (همان:۱۰۵) و نتیجهای که حاصل شد این بود که زیباییشناسی بسیار فردیتیافتهای جایش را به زیباییشناسی غیرشخصی و به نوعی زیباییشناسی جمعی داد (میّه، ۱۳۹۰: ۴۷).
بدین ترتیب در طول دهههای اخیر، کارگان عظیمی از آثار موسیقی پدید آمد که چنین اهدافی را دنبال میکردند؛ مانند آثار آهنگسازانی همچون کارل هاینس اشتوکهاوزن، لوئیجی نونو، جرج لیگتی، کریستوف پندرسکی، جان کیج، هنریک گورتسکی و صدها آهنگساز دیگر. ین رویکرد هنوز هم در گوشه و کنار جهان، کم و بیش در حال تجربه شدن است(۲).
میتوان اینگونه خلاصه کرد که آثار اوانگاردِ این آهنگسازان، به مثابهی خردهروایتهای موسیقایی، «دیگر قصد ندارند با ارجاع به یک روایت کلان واحد و بیرون از خود، خود را توجیه کنند و از ادغام در کلیتها خودداری میورزند» (نوذری، ۱۳۸۸: ۲۰۸ و ۲۱۶).
بنابراین موسیقی ای را که هیچ الگو و قاعده ی از پیش تعیین شده، مشخص و موردپذیرش عامی را رعایت نکرده باشد می توان یک موسیقی پستمدرن تلقی کرد و این گزاره با این توضیح کامل میشود که هر موسیقی پست مدرنی به شیوه ی خود (بر اساس روایت خود) قاعده گریز است.
پی نوشت
۱- «شوئنبرگ مرده است» نام نوشته ای از موسیقیدان نوگرای فرانسوی پیر بولز است که در سال ۱۹۶۸ منتشر شد. مرگ شوئنبرگ نیز به سال ۱۹۵۱ رخ داده بود.
۲- در میان موسیقیدانان معاصر ایرانی نیز آثاری از داریوش دولتشاهی، علیرضا و نادر مشایخی و دورههایی از کار پیمان سلطانی، محمدسعید شریفیان، ، آروین صداقت کیش، امیر صادقی کنجانی، علیرضا فرهنگ و دیگران، چنین ویژگیهایی داشتهاند.
در میان آهنگسازان جوان کمتر شناخته شده نیز هستند کسانی که در این حوزه فعالیت می کنند. نمونه هایی از این تجربه های شنیداری را در نشانی اینترنتی زیر میتوان شنید:
facebook.com
۱ نظر