چکیده
این پژوهش با رویکردی تحلیلی-تاریخی و تطبیقی و با تکیه بر منابع تصویری و مکتوب به بررسی تحولات ساختاری و کارکردی ساز چنگ در دوره تیموری و صفوی میپردازد و تحولات مورفولوژیک (ریختشناسانه) این ساز و جایگاه اجتماعی-فرهنگی نوازندگان آن در این دو دربار مورد بررسی قرار میدهد. هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی جایگاه چنگ و نوازندگان آن در گذر از دوره تیموری به صفوی و بررسی تحولاتی است که در نهایت منجر به زوال تدریجی این ساز در انتهای دوره صفوی شده است. این مقاله با واکاوی علل فراز و فرود چنگ، به این پرسش پاسخ میدهد که چگونه جایگاه این ساز در ساختار درباری دستخوش دگرگونی شده است.
کلیدواژهها: چنگ، موسیقی درباری، دورۀ تیموری، دورۀ صفوی
مقدمه
در دوران شکوفایی هنر اسلامی-ایرانی، ساز چنگ به مثابه یکی از برجستهترین سازهای زۀ ایرانی در دربارهای تیموری، صفوی، عثمانی و گورکانی حضوری پررنگ داشت و به عنوان یکی از ارکان بنیادین در ساختار موسیقی درباری و مجلسی به حیات پویای خود ادامه داد. پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی-تاریخی و تطبیقی به واکاوی تحولات مورفولوژیک این ساز و تبیین جایگاه اجتماعی-فرهنگی نوازندگان آن در دربارهای عصر تیموری و صفوی میپردازد و همچنین تحولات کارکردی و آسیبشناسی تاریخی آن را که منجر به انقراض این ساز شد را در دوره صفویه مورد بررسی قرار میدهد.
روششناسی این تحقیق مبتنی بر مطالعات آیکونوگرافیک موسیقی و استناد به منابع تصویری، گزارشهای تاریخی و منابع مکتوب است. نگارههای بازمانده از ادوار مورد بحث، به عنوان مهمترین اسناد تصویری، اطلاعات ارزشمندی از ساختار فیزیکی ساز چنگ، شیوههای اجرا و جایگاه اجتماعی آن ارائه میدهند. وجه تمایز این جستار علمی با تحقیقات پیشین، پرداختن به بررسی تطبیقی و تحلیل سیر تاریخی چنگ است که کمتر در کانون توجه پژوهشگران قرار گرفته است: واکاوی علل فراز و فرود حیات ساز چنگ و عوامل مؤثر بر استمرار یا انقراض آن در حوزههای فرهنگی مورد بحث، همراه با تبیین چگونگی تحول منزلت اجتماعی نوازندگان آن در قلمروهای فرهنگی صفوی و عثمانی. این پژوهش در تلاش است تا به این پرسش محوری پاسخ دهد که چگونه جایگاه ساز چنگ در ساختار درباری و در میان نخبگان دستخوش دگرگونی و تحولات بنیادین شد – تحولاتی که سرانجام به محو تدریجی این ساز از صحنه موسیقی ایران انجامید.
پیشینۀ پژوهش
مطالعات متعددی در زمینۀ ساختارشناسی ساز چنگ انجام شده است. ضیاء میرعبدالباقی (۱۳۹۳: ۷۴) ویژگیهای موروفولوژیک چنگ ایرانی و بازنماییه تصویری آن را در نگارگری ایران بررسی کرده است. ذاکرجعفری (۱۳۹۶: ۸۹-۹۷) چنگهای سه دورۀ ایلخانیان، تیموریان و صفویان را از منظر ساختاری و بر اساس معیارهای فیزیکی مطالعه کرده است. ژرانسکا-کمینک (۱۳۹۵: ۴۲) نیز روایتها و قصههای تاریخی مرتبط با چنگ را بررسی کرده است. این پژوهشها عمدتاً به مطالعات ریختشناسانه محدود بودهاند. پژوهش حاضر علاوه بر بررسی ساختاری، به تحلیل جامعهشناختی و تاریخیِ جایگاه چنگ در مکتب منتظمیه و دورۀ صفوی میپردازد.
تأثیر جنسیت نوازندگان، تحول جایگاه اجتماعی و دگرگونیِ کارکردیِ این ساز از اوج تیموری تا افول صفوی، ابعادی هستند که پیش از این بررسی نشدهاند. در بخش مطالعۀ آیکونوگرافیکِ این پژوهش، حدود ۳۰۰ نمونه نگارگری، عمدتاً برگرفته از نسخههای مصور شاهنامۀ فردوسی و خمسۀ نظامی متعلق به دورههای تیموری و صفوی، مورد بررسی دقیق قرار گرفته شده است.
۱ نظر