Posts by علیرضا میرعلی نقی
نقش صدا بر صفحه کاغذ (۳)
استقبال خوانندگان مجله موزیک ایران از مقاله های سپنتا که با دانش فنی کافی و قلمی صریح و روان نوشته می شد، تداوم در نگارش و نشر آنها را فراهم آورد. گذشته از این، تعدادی از مقاله های انتقادی او در بررسی وضع ناهنجار موسیقی رادیو تهران در سال های ۱۳۴۳ – ۱۳۳۶ از جمله نوشته های خواندنی و ماندنی در تاریخ موسیقی معاصر است.
نقش صدا بر صفحه کاغذ (۲)
پدر با موسیقی الفت داشت و خود نیز تصنیف هایی را در فیلم هایش خوانده بود و از این رو، مانعی برای یادگیری موسیقی در آن خانواده وجود نداشت. سپنتای جوان، دیپلم را در اصفهان گرفت و بلافاصله برای ادامه تحصیل به دانشگاه تهران رفت. دلمشغولی او در آن زمان، متفاوت با دلمشغولی های بسیاری از جوان های آن عصر، مطالعه و تعمق در ادبیات و تاریخ و جمع آوری صفحات قدیمی و کوهنوردی بود، ضمن این که در تمام دوره تحصیل تا آخرین مقطع دانشگاهی نیز شاگردی درسخوان و جدی شناخته می شد.
نقش صدا بر صفحه کاغذ (۱)
نوشته ای که پیش رو دارید، مقاله ای با قلم علیرضا میرعلینقی است درباره زنده یاد ساسان سپنتا که در دوره حیات ایشان به نگارش درآمده است:
درباره روبیک گریگوریان (۴)
رضاشاه که اصلا هنر و بخصوص موسیقی را جدی نمی گرفت، بالطبع از «جوجه جوان های فرنگ رفته» در این زمینه هم زیاد خوشش نمی آمد. ولی فضا طوری بود که بدون این ها هم کار پیش نمی رفت. بالاخره در اواخر سال ۱۳۱۷، بنا به دستور مستقیم رضاشاه به غلامحسین مین باشیان، اولین پایه های جدی اشاعه موسیقی کلاسیک اروپایی در فضای نسبتاً مردمی گذاشته شد. هنرستان وسعت یافت و اساتید چک – اسلواک از امتیازات عالی رفاهی بهره مند شدند.
درباره روبیک گریگوریان (۳)
در ابتدای حکومت رضا شاه، کلنل علینقی وزیری که در هر دو کشور درس های مقدماتی موسیقی غربی را خوانده بود، عامل تغییرات اولیه فضای موسیقی رسمی کشور، از ایرانی به فرنگی، به حساب می آمد و مورد تشویق و حمایت قرار می گرفت. در دوره دوم حکومت رضا شاه که اصول کلی سیاست های جاری تغییر کرده بود، دیگر لزومی نداشت که «تجدد را در لباس سنت» عرضه کنند (فی المثل، والس های شوپن را با تار بنوازند!).
درباره روبیک گریگوریان (۲)
در آن زمان، تبریز شهری بود که در آن فرهنگ سنتی مسلمانان در کنار فرهنگ اروپایی-روسی-ترکی مهاجران، زندگی مسالمت آمیزی داشت و پیشرفته ترین مظاهر تمدن و فرهنگ، همچون کتابخانه و تئاتر و انجمن های موسیقی (که در تهران هم به زحمت پیدا می شدند) در تبریز فعالیت و پویایی داشتند.
درباره روبیک گریگوریان (۱)
مقاله مختصری که می خوانید، خلاصه ای از کتاب «روبیک گریگوریان» است. این کتاب، یگانه متن مستقل به زبان فارسی است و ویژه موسیقیدانی است که از مطرح ترین چهره های موسیقی معاصر ایران محسوب می شود. کتاب، شامل شرح حال، مقالات او و نُت هایی است که پنجاه سال قبل در ایران چاپ شده است. از فصلنامۀ پیمان تشکر می کنم که پیش از انتشار کتاب فرصتی برای یاد کردن از روبیک فقید در اختیار بنده قرار داد.
دستاوردهای فصل مشترک
مطبوعات و موسیقی از اوان عصر تجدد، پابهپای یکدیگر بودهاند. البته در جامعه شهری و با محوریت تهران بهعنوان پایتخت فرهنگی- سیاسی، این حرف را تاریخ معاصر گواهی داده است. گویی پیوندی است؛ پیوند میان اهل نغمه و اهل قلم، از ادیب و شاعر و ترانه سرا گرفته تا فردی که به عشق موسیقی در مطبوعات قلم زده است.
درباره بهمن رجبی: تکروی بااستقامت! (۵)
در این سی.دی که نام یکی از معتبرترین قطعات رجبی را بر خود دارد، یک تراک حاوی دونوازی او و شاگردش فربد یداللهی است و پنج تراک دیگر، تک نوازی فربد یداللهی است که نامش همطراز استادش (روی جلد) و تصویرش هم دوش و همساز استادش (در بروشور) چاپ شده و بهمن رجبی برای او، شرح احوالی سراسر مهر و تشویق، در اندازه ای سه برابر شرح احوال خودش نوشته و آن را امضا کرده است.
درباره بهمن رجبی: تکروی بااستقامت! (۴)
قطعاتی مثل: به زندان، در قفس، زرد ملیجه، رنگ ناز و ضربی هایی مثل «اکبرآباد رفته بودی…»، «اتل متل توتوله» و حتی بسیاری از قطعات نوحه خوانی و سینه زنی که بین مردم تهران قدیم، شناخته شده بود. این ایده او بسیار مورد توجه کامبیز روشن روان، آهنگساز مطرح زمان ما قرار گرفت و او این تلاش و ایده رجبی را تحسین کرد.